ملكا ذكر تو گويم...

ملكا ذكر تو گويم...
  • 1400/7/30
  • گرداننده وبسايت
  • 6:43:46
اشتراک گزاری:

 

ملكا ذكر تو گويم...

 

ملکا ذکر تو گویم ، که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره ، که تو ام راهنمایی

 

بری از رنج و گدازی ، بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی ، بری از چون و چرایی

 

همه درگاه تو جویم ، همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم ، که به توحید سزایی

 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نماینده ( نشان دهنده ) فضلی تو سزاوار ثنائی

 

نتوان وصف تو گفتن ، که تو درفهم نگنجی

نتوان شبه تو جستن ، که تو در وهم نیایی

 

همه عزی و جلالی ، همه علمی و یقینی

همه نوری و سروری ، همه جودی و سخایی

 

لب و دندان سنایی ، همه توحید تو گوید

مگر از اتش دوزخ بُوَدَش روی رهائى

 

شاعر : سنايى غزنوى

بحث در مورد'ملكا ذكر تو گويم...'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است