نماز

نماز
  • 1400/9/22
  • گرداننده وبسايت
  • 16:35:02
اشتراک گزاری:

نماز

 

نماز هنگام بعثت آن‌حضرت (ص) فرض گردید. چنانکه در مرحله دوم وحی، دستور داده شد: ﴿وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ ٣﴾ منظور از این تکبیر جز نماز چیزی دیگر نیست، ولی چون تا سه سال، دعوت اسلام غیر علنی بود و مسلمانان از ترس کفار نمی‌توانستند علناً نماز بخوانند، لذا دستور داده شده بود که تا پاسی از شب نماز تداوم داشته باشد و اکثر شب، در خواندن نماز سپری شود.

تا آن موقع در روز نماز فرض نشده بود. چنانکه در آیات ابتدایی سوره مزمل این دستور صریحاً مذکور شد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ ١ قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا ٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِيلًا ٣ أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا ٤ إِنَّا سَنُلۡقِي عَلَيۡكَ قَوۡلٗا ثَقِيلًا ٥ إِنَّ نَاشِئَةَ ٱلَّيۡلِهِيَ أَشَدُّ وَطۡ‍ٔٗا وَأَقۡوَمُ قِيلًا ٦ إِنَّ لَكَ فِي ٱلنَّهَارِ سَبۡحٗا طَوِيلٗا ٧ وَٱذۡكُرِ ٱسۡمَرَبِّكَ وَتَبَتَّلۡ إِلَيۡهِ تَبۡتِيلٗا ٨﴾ [المزمل: 1-8].

«ای پیامبری که شال بر خود پیچیده‌ای در شب قیام لیل کن، مگر اندکی به اندازه نصف آن و یا مقداری از آن کمتر و یا اندکی بر نصف بیفزا و قرآن را با ترتیل تلاوت کن، همانا ما فرمانی دشوار بر تو نازل خواهیم کرد. همانا قیام شب برای ثبات در عبادت قوی‌تر و برای تلاوت قرآن مناسب‌تر است. چون در روز مشغولیت‌های فراوان دیگری برای تو وجود دارد و پروردگار خویش را یاد کن و با یک سویی تمام به‌سوی او متوجه باش».

سپس دو رکعت در صبح و دو رکعت در شامگاه فرض گردید:

﴿وَٱذۡكُرِ ٱسۡمَ رَبِّكَ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلٗا ٢٥ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَٱسۡجُدۡ لَهُۥ وَسَبِّحۡهُ لَيۡلٗا طَوِيلًا ٢٦﴾ [الإنسان: 25-26].

خواندن نماز در شب تا یک سال باقی بود. چنانکه حضرت عایشه لمی‌گوید: آن‌حضرت ج و اکثر صحابه تا یک سال بر آن عمل می‌کردند و به قدری نماز می‌خواندند که پاهای‌شان ورم می‌کرد. پس از یک سال، فرضیت نماز شب منسوخ گردید و دستور داده شد:

﴿إِنَّ رَبَّكَ يَعۡلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَيِ ٱلَّيۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ مَعَكَۚ وَٱللَّهُ يُقَدِّرُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ عَلِمَ أَن لَّن تُحۡصُوهُ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡۖ فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِۚ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرۡضَىٰ وَءَاخَرُونَ يَضۡرِبُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَءَاخَرُونَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنۡهُۚ﴾ [المزمل: 20].

«همانا پروردگار تو می‌داند که نزدیک به دو ثلث از شب برمی‌خیزی و نصف آن و ثلث آن و گروهی از کسانی که با تو هستند و خداوند شب و روز را اندازه می‌کند، او می‌داند که نمی‌توانید قیام لیل را احاطه کنید، پس رجوع کرد با رحمت خویش به‌سوی شما، پس بخوانید هر اندازه که می‌توانید از قرآن. او می‌داند که بعضی از شما بیمار و بعضی دیگر مسافر هستند و بعضی در راه او جهاد می‌کنند، پس هر مقدار که آسان شد بخوانید».

نام این نماز شب، تهجد است. پس از این نماز نفل، سه نماز: فجر، مغرب و عشاء فرض شدند: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ﴾[هود: 114].

در سال پنجم از بعثت در معراج پنج وقت نماز فرض گردید.

و در سوره اسرا که معراج ذکر شده این آیه نازل گردید:

﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِكَانَ مَشۡهُودٗا ٧٨ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ﴾ [الإسراء: 78-79].

ولی تعداد رکعات همان دو بود، پس از هجرت به مدینه دو رکعت به چهار رکعت افزایش یافت و چهار رکعت فرض گردید. با وجود این، خشوع و خضوع و آرامش در نماز که از لوازمات نماز هستند، تا مدتی رعایت نمی‌شدند و الزامی هم نبود. از این جهت این ارکان و آداب فوراً لازم قرار داده نشدند، بلکه به‌طور تدریجی تکمیل شدند. در اوایل، مردم در نماز نگاه‌های‌شان را بالا می‌بردند و به سوی آسمان نگاه می‌کردند. سرانجام، رسول اکرم ج فرمودند:

«مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَرْفَعُونَ البصر إِلَى السَّمَاءِ فِي صَلاَتِهِمْ».

«چه شده که ایشان نگاه‌هایشان را به‌سوی آسمان بلند می‌کنند».

نیز تا مدت‌ها کلام و جواب سلام در نماز جایز بود و در نماز با یکدیگر صحبت می‌کردند. وقتی مهاجرین حبشه در سال ششم هجری به مدینه آمده و به محضر آن‌حضرت حاضر شدند، آن‌حضرت مشغول نماز بودند. آن‌ها طبق معمول سلام گفتند، ولی ایشان جواب سلام را ندادند. بعد از نماز آن‌حضرت ج فرمودند: حالا خداوند دستور داده که در نماز سخن نگوئید. از آن به بعد کلام و جواب سلام در نماز منع گردید. معاویه بن حکم می‌گوید: یک بار با آن‌حضرت نماز می‌خواندم، شخصی عطسه زد، من در جواب یرحمک الله گفتم، مردم با نگاه‌های تندشان به‌سوی من نگریستند. من گفتم: شما چرا به‌سوی من نگاه می‌کنید؟ آن‌ها بر زانوهای خود دست زدند. آن وقت بنده فهمیدم که آن‌ها می‌خواهند مرا از صحبت‌کردن بازدارند. من ساکت شدم. وقتی آن‌حضرت از نماز فارغ شدند، نه مرا تهدید کردند و نه مورد سرزنش قرار دادند، فقط فرمودند: نماز عبارت از تسبیح، تکبیر و قرائت است. صحت‌کردن در آن جایز نیست.

روش فعلی تشهد در اوایل وجود نداشت. هنگام سلام، اسامی افراد مختلف را گرفته می‌گفتند: السلام علی فلان وفلان سرانجام، کلمات خاص تشهد که فعلاً در نماز خوانده می‌شوند، آموخته شدند. در احادیث وارد شده که آن‌حضرت کودکان را در نماز بر دوش خود قرار می‌دادند و هنگام رفتن به سجده از دوش خویش پایین می‌آوردند و چون برای رکعت دوم بلند می‌شدند، دوباره بر دوش خویش می‌نهادند. حضرت عایشه از بیرون می‌آمدند و در می‌زدند آن‌حضرت در حال نماز بودند می‌رفتند و در را باز می‌کردند.

طبق این احادیث، نظر بسیاری از فقها این است که تمام این افعال و حرکات در نمازهای نفلی جایز هستند. زیرا نمازهایی که رسول خدا ج این حرکات را در آن‌ها انجام می‌دادند، نمازهای نفل بودند. ولی از نظر ما این توجیه صحیح نیست. در یکی از روایات، صریحاً مذکور است کهآن‌حضرتج «امامة» بنت ابوالعاص را بر دوش گرفته به مسجد آمدند و نماز گزاردند.  از نظر ما تمام این روایات مربوط به دورانی هستند که کلام و انجام اینگونه حرکات در نماز جایز بود. رفته رفته نماز به حدی از کمال رسید که خشوع و خضوع از ارکان آن قرار گرفت و نماز با سکوت و آرامشِکامل باید خوانده می‌شد. قرآن می‌فرماید:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢﴾ [المؤمنون: 1-2].

«رستگار شدند مسلمانانی که نمازهای خود را با خشوع ادا می‌کنند».

بر همین اساس در نماز به این سو و آن سو نگاه‌کردن و یا انجام عملی که منافی با خضوع و خشوع باشد، منع گردید و ادای تمام ارکان نماز با خشوع و آرامش کامل لازم قرار داده شد. چنانکه شخصی در محضر رسول اکرم ج نماز گزارد و چون ارکان نماز را با آرامش و خشوع به جای نیاورد، آن‌حضرت فرمودند: دوباره نماز بخوان، چو تو نماز نخواندی. وی دوباره به همان روش نماز گزارد. آن‌حضرت دوباره به وی گفتند: برو نماز بخوان، چون تو نماز نخواندی. بار سوم او پرسید: چگونه نماز بخوانم؟آن‌حضرت در مورد رکوع و سجده و دیگر ارکان نماز راهنمایی کردند که با اطمینان کامل به‌جای آورده شوند. چنانکه در صحیح بخاری و غیره این روایت به‌طور مفصل مذکور است.

داستان دیگری نیز مؤید این نظر است. چنانکه یکبار آن‌حضرت ج در مسجد نبوی نماز می‌گزاردند، در میان نماز، کاروانی که کالای تجارت همراه داشت از شام رسید. علاهو بر دوازده نفر، سایر افرادی که در نماز با آن‌حضرت همراه بودند، نماز را ترک کرده به‌سوی کاروان شتافتند، آنگاه این آیه در شان آنان نازل گردید:

﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِ﴾ [الجمعة: 11].

«و هرگاه مال تجارت و یا امر بیهوده‌ای را ببینند به‌سوی آن حرکت می‌کنند و تو را تنها ایستاده رها می‌کنند، بگو آنچه در نزد الله است از امر بیهوده و از مال تجارت بهتر است».

همچنین یکی از انصار در حال نماز سه تیر به وی اصابت می‌کند. او نماز را نمی‌شکند، زیرا سوره‌ای را که آغاز کرده بود، لذت آن بیش از درد زخم آن تیرها بود. بالاتر از این آنکه عمر فاروق س در حال نماز مورد حمله قرار گرفته، شدیداً مجروح می‌شوند. این حادثۀ هولناک در مقابل دید صحابه روی می‌دهد، ولی هیچ‌یک از آن‌ها نماز را ترک نمی‌کنند و حتی به این سو و آن سو هم نگاه نمی‌کنند، زیرا خشیت الهی چنان بر دل‌های آن‌ها طاری است که مانع از توجه آنان به‌سوی غیر خدا می‌شود.

نماز جمعه و عیدین

ادای نماز با جماعت در مکه مکرمه به صورت علنی غیر ممکن بود. از این جهت نماز جمعه در آنجا واجب نبود، چون اولین شرط نماز جمعه، جماعت است. ولی در مدینه منوره جمع کثیری از انصار مشرف به اسلام شده بودند و کسی نمی‌توانست در آنجا ایجاد مزاحمت کند. به همین جهت قبل از هجرت آن‌حضرت به مدینه، مسلمانان آنجا با تحریک و فعالیت اسعد ابن زراره در محله بنی بیاضه، اولین نماز جمعه را اقامه کردند. مصعب بن عمیر، امام جمعه و تعداد مسلمانان چهل نفر بود. سپس وقتی پیامبر گرامیج به مدینه تشریف آوردند، نخست در محلۀ قبا اقامت گزیدند. روز جمعه از قبا خارج شدند، وقتی به محله بنی سالم رسیدند، وقت نماز فرا رسید و اولین نماز جمعه را آن‌حضرت در آنجا اقامه نمودند. این در اواخر ماه ربیع الاول سال اول هجری بود.

در خارج از مدینه، بزرگترین اجتماع مسلمانان در «جواثی» در بحرین بود. ابن عباس روایت می‌کند که بعد از مسجد نبوی، اولین نماز جمعه در آنجا اقامه شد. ولی ظاهراً در آن موقع مسلمانان آنقدر اهمیت که در شأن نماز جمعه است، برای آن قائل نمی‌شدند. قبلاً ذکر شد که یک بار رسول اکرمج در مسجد نبوی مشغول اقامه نماز جمعه بودند و در بعضی از روایات، خطبه جمعه را می‌خواندند که ناگهان یک کاروان تجارتی از شام وارد مدینه شد. همۀ مسلمانان مسجد را ترک کرده به آنجا رفتند (فقط دوازده نفر)، و طبق یک روایت چهل نفر با آن‌حضرت باقی ماندند. آنگاه این آیات نازل شدند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩ فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُفَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠ وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِۚ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ ١١﴾ [الجمعة: 9-11].

«ای مؤمنان! هرگاه برای نماز جمعه اذان گفته شد پس به‌سوی یاد خدا بشتابید و خرید و فروش را ترک کنید، این بهتر است برای شما اگر شما می‌دانید. پس هرگاه نماز جمعه به پایان رسید پس در زمین پراکنده شوید و از فضل و نعمت الله طلب کنید و الله را بسیار یاد کنید شاید شما رستگار شوید و هرگاه کالای تجارت و یا امر بیهوده‌ای را ببینند به‌سوی آن حرکت می‌کنند و تو را تنها ایستاده رها می‌سازند، بگو آنچه نزد الله است بهتر است از امر بیهوده و از تجارت و خداوند بهترینِ رزق‌دهندگان است».

پس از آن، مسلمانان چنان اهمیتی برای نماز قائل شدند که تمام ثروت دنیا را در مقابل این فریضه، هیچ و پوچ می‌پنداشتند. چنانکه قرآن مجید در مدح و وصف آن‌ها چنین می‌گوید:

﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ [النور: 37].

نماز عید، پس از این که آن‌حضرت ج به مدینه آمدند، واجب شد، یعنی در سال دوم هجری، زیرا که نماز عید تابع روزۀ رمضان است و روزه رمضان در سال دوم هجری فرض گردید.

نماز خوف

نماز را در هیچ صورتی نمی‌توان قضا کرد. در حال خوف، مثلاً در حال جنگ، چنین دستور داده شده که سپاه اسلام را به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته مسلح شده پشت سر امام بایستند و دو رکعت نماز بخوانند و دستۀدوم که در مقابل دشمن قرار دارد عقب نشیند و دو رکعت پشت سر امام بخواند. امام در جای خود می‌ایستد، در روایات مذکور است که هر دسته‌ای دو رکعت با امام یا یک رکعت بخواند و دو رکعت و یا یک رکعت دیگر را تنها به جا آورد. ابوداود تمام طرق نماز خوف را به نقل از صحابه ذکر کرده است. از نظر ما هیچ اختلافی میان آن روایات وجود ندارد و این بستگی به موقعیت جنگی دارد. هر طوری که امام صلاح بداند عمل کند. اگر جنگ شدت داشت هریک از مجاهدین در جای خود بایستد و با اشاره نماز گزارد. در سورۀ نساء روش ادای نماز خوف به‌طور مفصل ذکر شده است. حکم نماز خوف در غزوۀ ذات الرقاع در سال پنجم هجری نازل گردید. نام این غزوه را بعضی از راویان، غزوۀ نجد ذکر کرده‌اند. در ابوداود یک روایت از ابوعباس زرقی مذکور است که از آن معلوم می‌شود، حکم نماز خوف در صلح حدیبیه در محل «عسفان» نازل شد، یعنی در سال ششم هجری، ولی بیشتر راویان حدیث و سیره‌نگاران نظر بر این دارند که حکم آن در غزوه ذات الرقاع در سال پنجم هجری نازل شده است.

بحث در مورد'نماز'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است