

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !امام شافعى (رح)
امام شافعى (رح)
محمدبن ادريس بن عباس بن عثمان بن شافع بن سائب بن عبيد بن عبد يزيد بن هشام بن مطلب بن عبد مناف بن قصى قريشى از بنى المطلب و مادرش از قبيله ازد مى باشد.
امام شافعی در سال 150 ﻫ در شهر غزه در فلسطين به دنيا آمد. در کوچکى پدرش را از دست داد. مادرش به خاطر اينکه نسب پسرش را حفظ کند او را در حاليکه دو سال داشت به مکه آورد. در سن 7 سالگى قرآن را حفظ کرد و در سن 10 (ده) سالگى کتاب موطّأ امام مالک را حفظ نمود و در سن 15 سالگى با اجازة استادش مسلم بن خالد زنجى فتوی داد. به شعر و لغت عربى توجه زيادی داشت و برای رفع مشکلات و لغات پيچيده عربى و تشخيص اشعار به امام شافعى مراجعه مى شد.
امام نووي/ در مقدمه « المجموع » از مصعببن عبدالله زبيری نقل مىکند که امام شافعى در ابتدا به شعر و تاريخ عرب و لغت عربى روی آورد پس به فقه روی آورد. علت آن اين است که روزی همراه با نويسندۀ پدرم سوار بر حيوان خود بود که شعری را خواند. نويسندۀ پدرم شلاقى به او زاده و گفت: آيا انسانی مثل تو بايد با خواندن اينگونه اشعار شخصيت خود را پايمال کند؟ به دنبال فقه برو امام شافعى از اين سخن متأثر شده و به حلقۀ درس مسلم بن خالد زنجى که مفتى مکه بود رفته سپس به مدينه آمد و در جلسات درس امام مالک بن انس شرکت کرد. همچنين امام نووی از حميدی از خود امام شافعى نقل مىکنند که با مسلم بن خالد زنجى برخورد کردم. پرسيد: ای جوان، از کجا هستى؟ گفتم: از مکه. گفت: خانهات کجاست؟ گفتم: درهای در خيف. گفت: از کدام قبيلهای؟ گفتم: از عبد مناف. گفت: چه نيکوست خداوند تو را در دنيا و در آخرت مشرّف کرده است. چه خوب بود فهم و هوشت را در راه فقه به کار مى بردی. پس شافعى از مکّه جهت کسب علم از محضر امام مالک/ به مدينه آمدند که کتابى هم درباره اين مسافرت امام شافعى تأليف شده است. هنگامى که به نزد امام مالک آمدند موطّأ را از حفظ برای امام مالک خواندند که امام مالک از حفظ امام شافعى تعجب کردند و به او گفتند: از خداوند بترس و از گناهان دوری کن زيرا تو آيندۀ روشنى خواهى داشت.
حديث را ياد گرفت در طلب علم به مسافرت پرداخت و از محضر علماء استفاده مى برد و در مقابل علماء نيز از علم او بهره مى جستند. ابن کثير مى گويد: (حديث را از گروهی از مشايخ و ائمه فرا گرفت. علم اهل حجاز را از مسلم بن خالد زنجى و امام مالک فرا گرفت و افراد زيادی هم از او روايت کردهاند
امام شافعى نشانه و علامتى در فهم و حفظ مى باشد که همه به آن اقرار دارند. خود امام مى گويند: در مکتبخانه که بودم معلم به شاگردان آيهای را که ياد مى داد، من آن را حفظ مى کردم و قبل از اينکه معلم از املاء کردن آيات فارغ شود من آن آيات را حفظ کرده بودم روزی به من گفت: برای من حلال نيست که چيزی از تو بگيرم.
امام نووی مى گويند: به نشر حديث و مذهب اهل حديث اهتمام ورزيد و به ياری و کمک سنت و حديث شتافت تا آوازۀ او در همه جا پيچيد و بنا به درخواست عبدالرحمن بن مهدی امام اهل حديث در عصر خود، به تأليف اولين کتاب در اصول فقه به اسم «الرساله» همت گمارد که همه آن را پسنديدند و خود عبدالرحمن ابن مهدی و يحيیبن سعيد قطان به آن علاقة زيادی نشان مى دادند.
ابن کثير مى گويد: امام شافعى از آگاهترين افراد به معانى قرآن و سنت و استخراج دلايل از قرآن و سنت بود و دارای اخلاص عجيبى بود و امام شافعى مىگويند: دوست دارم مردم اين علم را فرا گيرند و چيزی به من منسوب نشود تا هم اجر اين کار به من برسد و هم اينکه مورد تعريف و تمجيد مردم واقع نشوم.
از ايشان روايت کردهاند که مى گفتند: هنگامى که در نزد شما حديثى صحيح باشد و آن را از من نشنيدهايد پس براساس آن حديث فتوا بدهيد و قول مرا ترک کنيد و اين قول و عقيدۀ من است در روايتی ديگر: پس، از من تقليد نکنيد، و در روايتى ديگر پس، به قول من توجهی نکنيد و در روايتی ديگر: پس سخن من را به ديوار بزنيد زيرا من با بودن حديث رسولالله قولى ندارم.
ابنکثير مىگويند: امام شافعى مىگويند: اگر بندهای با هر نوع گناه جز شرک به درگاه خداوند بيايد بهتر از اين است که با علم کلام به درگاه خداوند بيايد. همچنين مى گويند: اگر مردم مى دانستند در علم کلام چقدر آراء باطل و نادرست و هوی و هوس وجود دارد همانطور که از شير درنده فرار مىکنند از علم کلام هم فرار مىکردند. و مىگويند: حکم من دربارۀ اهل کلام اين است که شلاق زده شوند و آنها را در ميان قبايل بگردانند و اعلان کنند: اين جزای كسى است که قرآن و سنت رسولالله را ترک کرده و به علم کلام روی آورده است.
بويطىاز امام شافعى نقل مى کنند که مى گفتند: با اهل حديث باشيد زيرا راه اينها از همه راهها صحيحتر است. و شافعى مىگويند: هنگامى که يكى از اهل حديث را مى بينم گويا يكى از اصحاب رسولالله را ديدهام خداوند ايشان را جزای خير دهد که اصل و پايۀ دين را برای ما حفظ کرده و بر ما منّت دارند.
ابن کثير مىگويند: ربيع و بسياری از شاگردان ممتاز امام مىگويند: امام شافعى در برابر آيات و احاديثى که صفات خداوند را بيان مى فرمايند راه و روش سلف را انتخاب کرده بودند. يعنى بدون شبيه کردن خداوند به كسى از بندگانش و نه مشخص کردن و چگونگى آن صفت و نه نفىکردن آن صفت از خداوند و نه تعبير کردن به معانى ای که مخالف با اصل آيات و احاديث میباشد.
ابن حجر در کتاب توالى التّاسيس در باب (ذکر آنچه که از شافعى در پيروی از سلف در اعتقادات و احترام گذاشتن به احاديث پيامبر نقل شده است) از امام شافعى نقل مىکنند که مىگويند: هر کس که براساس قرآن و سنت سخن بگويد پس او بر حق است و هر کس که از غير قرآن و سنت سخن مى گويد پس او هذيان مىگويد. امام نووی مىگويند: از آن جمله: به کار بردن سعى و کوشش در ياری کردن حديث رسولالله و پيروی از آن و جمعآوری احاديث متفاوت در مورد يک مسألة خاص و برطرف کردن اختلافات بين اين احاديث و يا جمع کردن بين اين احاديث با مهارت خاصى، تا آنجايىکه وقتى به عراق آمدند او را ناصرالحديث (ياریدهندۀ حديث) نام نهادند و علماء و فقهاء خراسان لقب «أصحابالحديث» را بر پيروان شافعى نهادهاند. با اين حال امام شافعى به خاطر اينکه هيچ بشری احاطة کامل بر علوم ندارد جنبهاحتياط را رعايت کرده و هميشه توصيه به عمل کردن به حديث صحيح و ترک کردن قول وی در زمانى که اين قول با حديث صريح و ثابتىتناقض داشته باشد مىکند و پيروان امام شافعى در برابر فتاوای که مخالف با حديث بوده به اين وصيت عمل کرده و حديث را مقدم بر قول امام شافعىکردهاند.
همانطور که قبلاً گفتيم امام شافعى به خاطر پيروی شديد از حديث رسولالله به ناصرالحديث لقب داده شد و همچنين به خاطر اين بود که امام شافعى هر قول و اجتهادی که مخالف با حديث بود مردود مى شمرد و هيچکس را در مقام مقايسه با رسولالله نمى ديد تا قول او در برابر حديث رسولالله ارزش داشته باشد و هنگامى که حديثى صحيح به او مى رسيد که حکم آن حديث منسوخ نشده باشد آن حديث را لازمالاتّباع مى دانست. و اين از سخنان و بحثهای امام آشکار مى باشد و عبدالملک بن عبدالحميد بن مهران مىگويند: امام احمد به من گفتند: چرا کتابهای شافعى را مطالعه نمى كنى؟ هيچکدام از مؤلفين تابعتر از شاقعى برای حديث و سنت رسولالله نيست. احمدبن حنبل مىگويند: بهترين کار امام شافعى اين بود که وقتى که حديثی قبلاً نشنيده بود به آن دست مى يافت فوراً براساس اين حديث فتوی مى دادند و از رأی خود باز مىگشتند.
و امام شافعى مىگويند: هر کدام از ما حديثى از احاديث رسولالله بر او مخفى مى ماند پس هر فتوايى که بدهم و يا قاعدهای را بيان کنم که حديث رسولالله با آن مخالف است پس قول، قول رسولالله است و آن حديث هم رأی من مى باشد. ربيع از شافعى نقل مىکنند که: هنگامى که در کتابم خلاف سنت رسولالله را يافتيد پس از سنت رسولالله پيروی کنيد و سخن من را ترک کنيد:
ابن حجر اين واقعة زير را که دلالت بر پيروی و التزام شديد شافعى به حديث و سنت رسولالله مىباشد نقل مىکند که:
مردی از شافعى دربارۀ مسألهای سؤال کرد که امام جواب او را داد که رسولالله اين چنين مى فرمايند. آن شخص گفت: آيا اين فتوی توهم هست؟ شافعى گفتند: اين را بنگر. آيا در لباسم علامت و نشانه ى غيرمسلمانان را مى بينى؟ آيا مرا در حالىکه از کليسا خارج مى شدم ديدهای؟ مى گويم: رسولالله اين چنين مى فرمايند و ميگويى: رأی تو چيست؟
أقوال علماء دربارۀ امام شافعى
– ابن کثير مى گويند: بسياری از بزرگان ائمه، امام شافعى را مورد ستايش قرار دادهاند از آن جمله: عبدالرحمن بن مهدی که از شافعى خواست کتابى در اصول فقه تأليف کند که امام شافعى نيز کتاب «الرساله» را نوشتند و برای امام شافعى در نماز دعا مىکردند و از آن جمله استادش مالک بن انس و قتيبه بن سعيد که مى گويند: شافعی امام هستند، از آن جمله سفيان بن عيينه و يحيى بن سعيد قطان که در نماز برای امام شافعى دعا مىکردند و ابوعبيد که مىگويد: فصيحتر و عاقلتر و باتقواتر از شافعى نديدهام.
داود بن على ظاهری کتابى در فضائل امام شافعى نوشته که در آن مىگويد: شافعى خصلتهای نيکويى دارد که غير او ندارد از آن جمله: شرف نسب، صحت دين و عقيده، سخاوت نفس و آگاهى به صحيح و يا ضعيف يا ناسخ و منسوخ بودن حديث و حفظ بودن قرآن و حديث و زندگى خلفاء و کتابهای مفيد و شاگردان و ياران خوب همانند احمدبن حنبل که در زهد و تقوی و پيروی از حديث مشهور است.
احمد بن حنبل مى گويند: فصيحتر و بافهمتر از شافعى نديدهام.
از اقوال و حکمتهای امام شافعى (رح)– کسی که برادر خود را در پنهانى پند دهد يقيناً او را نصيحت و آراسته کرده است و کسى که برادر خود را علناً پند دهد يقيناً او را سرشکسته و خوار کرده است.
– و به ربيع مىگويد: ای ربيع، از سخنان بيهوده پرهيز کن زيرا زمانی که يک کلمه از دهانت خارج شد ديگر تو اختيار آن را نداری و او اختيار تو را دارد.
– اگر تمام سعی و کوشش خود را به کار ببری تا مردم را راضی کنی نخواهی توانست پس عمل و نیت خود را برای خدا خالص کن.
– مشکل ترین کارها سه چیز است: بخشش هنگام تنگدستی، تقوی و ترس از خداوند در خلوت و تنها بودن، گفتن کلمه حق در نزد کسی که از او امید و ترس داری.
– طلب علم بهتر از نماز سنت است.
– کسی که خواهان دنیا است پس علم بیاموزد و کسی هم که خواهان آخرت است علم بیاموزد.
– هیچ چیز بعد از انجام دادن فرائض، بنده را بهتر از علم به خداوند نزدیک نمیکند.
کسی که علم را بدون دلیل و مدرک طلب میکند همانند کسی است که در شب به جمعآوری هیزم مشغول است. پشته ای از هیزم را جمع کرده و در آن ماری هست که او را خواهد گزید و او نمیداند.
وفات امام شافعى (رح)
امام شافعی در مصر مریض شدند، و بیماری او بسیار شدید بود تا جائیکه یونس بن الاعلی میگوید: کسی را ندیدهام که مثل شافعی شده باشد. مزنی که یکی از شاگردان او میباشد به عیادت وی رفته و سوال میکند. چگونه شب را به صبح رسانده اید؟ امام شافعی گفتند: در حالی شب را به صبح رسانده ام که ترک کننده دنیا و ترک کننده دوستان و چشنده از جام مرگ و رونده دیدار خداوند -جل ذکره- میباشم و سوگند به خداوندنمیدانم آیا روحم به سوی بهشت پرواز میکند تا به او تبریک بگویم یا به سوی جهنم تا او را عزا گویم. سپس گریه کردند. ربیع بن سلیمان میگوید: امام شافعی در شب جمعه بعد از نماز عشاء و آخرین روز از ماه رجب سال 204 هجری. ق. در سن 54 سالگی وفات یافت، ودر روز جمعه دفن کرده شد. خداوند از این امام بزرگوار راضی باد و او را در بهشت همراه با پیامبران وصدیقین و شهداء و صالحین قرار دهد.
بحث در مورد'امام شافعى (رح)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید