

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
Så vend ditt ansikt til Herrens rene religion!معصوميت انبياء از منظر احناف
معصوميت انبياء از منظر احناف
در شرح فقه اكبر به روايت حماد از امام ابوحنيفه (رح) نگاشته شده:
( والانبياء عليهم الصلاته و السلام، كلهم منزهون عن الصغائر و الكبائر و الكفر و القبائح، و قد كانت منهم زلات و خطايا)
ترجمه: (تمامى پيامبران (ع) از گناهان كوچك و بزرگ و كفر و زشتى ها پاك اند. گاهى از آنها لعزش و خطا هايى صورت گرفته است.)
پيامبران معصوم اند. معصوم در لغت از عصمت مشتق شده و به معناى منع است. قرطبى مى گويد: عصمت را از آن جهت عصمت گويند كه از ارتكاب معصيت باز ميدارد. ( تفسير قرطبى ١٨٤/٩)
عصمت در اصطلاح عبارت است از اين كه الله (ج) پيامبران را از نقايص محفوظ و مصئون داشته و آنها را به كمالات و نصرت و ثبات در امور و فرو فرستادن سكينه اختصاص داده است.(فتح البارى ٥٠١/١١)
اساساً عصمت، ملكه اى الهى است كه انسان را از انجام دادن معصيت و تمايل به آن با وجود توانايى بر آن، باز ميدارد. (المواقف ٣٦٦)
امام منصور ماتريدى مى گويد: ( عصمت بمعناى زوال امتحان نيست، يعنى عصمت، پيامبر را بر طاعت جبر نميكند و از ارتكاب معصيت عاجز نمى گرداند. بلكه عصمت لطفى الهى است كه پيامبر را بر كار خير واميدارد و از شر باز ميدارد، همراه با ابقاى اختيار تا امتحان و آزمايش برقرار باشد.) (شرح فقه اكبر ١٧٧)
١- دليل بر عصمت پيامبر (ص) در گفتار و تبليغ دين:
– وما ينطِقُ عَنِ الهَوَى * إنْ هُوَ إلاّ وَحْيٌ يُوحَى (نجم، ٣ و ٤)
ترجمه: از روى هوا و هوس سخن نمى گويد: نيست قرآن مگر وحى اى كه بسوى او فرستاده مى شود.
يا- وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ • لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ • ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ (حاقه٤٤،٤٦)
ترجمه: اگر پيامبر (ص) پاره اى از سخنان را به دروغ بر ما مى بست، به يقين او را با قدرت مؤاخذه مى كرديم، سپس رگ دلش را قطع مى كرديم.
پيامبر (ص) مى فرمايد: نيست هيچيك از شما مگر آنكه گماشته شده است، بر وى قرين و مصاحب او از جنيان. صحابه گفتند: شما هم؟ فرمود: و مرا نيز قرينى از جن هست، ليكن خداى تعالىٰ مرا يارى داده و بر او غالب گردانده است، پس مسلمان شد و مرا جز به نيكى و طاعت امر نمى كند. (صحيح مسلم،٢٨١٤)
٢- دليل بر عصمت پيامبران در كردارخداوند (ج) مى فرمايد:
– لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب ٢١)
ترجمه: به راستى، براى شما در زنده گى پيامبران خدا، سرمشقى نيكوست.
يا – وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ ۖ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ(انبياء ٧٣)
ترجمه: آنان را پيشوايان قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و انجام دادن كار هاى نيك و برپاداشتن نماز و زكات را به آنها وحى كرديم و تنها عبادت كننده گان ما بودند.
اگر انبياء (ع) اسير هوا و شهوت مى بودند، حق تعالىٰ بر بنده گان خود متابعت از آنها را فرض نميكرد و به پيامبر (ص) كه بهترين خلائق است، نمى فرمود:
– أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ ۖ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ (انعام ٩٠)
ترجمه: اين جماعت انبياء كسانى هستند كه الله آنها را هدايت كرده، پس به روش آنها اقتداء كن.
يا – قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ(ممتحنه ٤)
ترجمه: به يقين براى شما در سيره اى ابراهيم سرمشق نيكويى است.
اگر انبياء (ع) معصيت كبيره مى ورزيدند، مردم از آنها بطور كلى متنفر مى شدند و گناه آنها را براى ايمان نيآوردن خود بهانه قرار مى دادند و امر نصيحت و ارشاد آنها مؤثر نمى افتاد. و اگر پيامبران مرتكب گناهان كبيره مى شدند، پس امت هم به تبعيت از آنها، گناه كبيره انجام مى دادند و نزد خدا معذور قرار مى گرفتند، چون خود الله به آنها گفته كه از رسول تبعيت كنيد! حال آنكه هدف از ارسال رسل، اتمام حجت است تا براى كسى عذرى نماند، چنانكه الله (ج) مى فرمايد:
– رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ(نساء ١٦٥)
ترجمه: فرستاديم پيامبرانى مژده دهنده و بيم دهنده، تا مردم را بعد از فرستادن پيامبران، بر خدا حجتى نباشد.
از نظر اهل سنت، انبياء از گناهان كبيره مطلقاً (عمدى و سهوى) معصوم اند.بزدوى در اصول الدين (١٦٧) نسبت به گناهان صغيره مى گويد: اهل سنت و جماعت مى گويند: انبياء و رسل از گناهان كبيره و صغيره بصورت عمدى معصوم اند، اما از زلات (لغزش) معصوم نيستند.
برخى ميگويند: انبياء از صغاير معصوم نيستند مطلقاً، (عمدى و سهوى ). اين مسلك ابن جرير (جامع البيان ٢٢٤/١٦،١/١٣،١٩١/١٢)، ابن قتيبه (تأويل مشكل القرآن ٤٠٢)، ابن تيميه٢٩٢/١٠-٢٩٣)، ابن فُورك (الفصل ٢/٤) و جوينى (شرح المقاصد ٥١/٥) است.
دليل بر اينكه از انبياء لغزش صورت گرفته است:
– وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی (طه١٢١)
ترجمه: آدم از فرمان پروردگار سرپيچى كرد، پس راه را گُم كرد.
يا – فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَي عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ(قصص١٥)
ترجمه: موسىٰ مشتى بدو زد و او را كشت! موسىٰ گفت: اين از عمل شيطان بود، واقعاً او دشمنى گمراه كننده آشكار است.
يا – أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبياء ٨٧)
ترجمه: يونس (ع) گفت: (پروردگارى جز تو نيست و تو پاك و منزهى، من از جمله ستمكاران شده ام.)
يا – إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا• لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ(فتح، ١-٢)
ترجمه: خداوند خطاب به پيامبر (ص) گفت: (ما براى تو فتح آشكارى حكم كرديم، هدق اين بود كه خداوند گناهان قبلى و بعدى تو را ببخشايد و نعمت خود را بر تو تمام نمايد و به راه راست هدايتت فرمايد.)
لغزش هايى كه از انبياء صورت گرفته، بصورت شاذ و نادر بوده، آنهم بصورت اشتباهى و يا فراموشى و بدون اصرار، پس از اينكه بوسيله وحى بر لغزش خود اطلاع يافته اند، فوراً آمرزش خواسته و معاف شده اند.
زلات (لغزش) صورت هاى مختلفى دارد:• گناه صغيره اى كه بصورت سهو يا نسيان انجام گرفته، نه بصورت قصد، مانند نسيان آدم، الله مى فرمايد:
– وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا (طه ١١٥)
ترجمه: به يقين بيش از اين با آدم پيمان بستيم و او فراموش كرد و براى او عزمى نيافتيم.
• ارتكاب خلاف اولىٰ، مانند اينكه پيامبر (ص) به منافقين اجازه داد كه در جنگ شريك نشوند، در اين آيه به همين مطلب اشاره شده است:
– عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ (توبه ٤٣)
ترجمه: خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه (حال) راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟
• اشتباه در محل اجتهاد: مانند اينكه پيامبر (ص) از اسراى بدر فديه گرفت و آنان را آزاد كرد، حال آنكه اجتهاد صحيح كشتن آنان بود.
– مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ ۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(انفال ٦٧)
ترجمه: براى هيچ پيامبرى سزاوار نيست كه در دست وى اسيرانى باشد، تا در زمين خونريزى كند، شما متاع دنيا را مى خواهيد و خدا آخرت را مى خواهد و خدا شكست ناپذير و حكيم است.
snakker om'معصوميت انبياء از منظر احناف'
Skriv tankene dine
Del dine tanker om denne artikkelen med oss