

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !حیات علمی امام اعظم ابوحنیفه(رح)
حیات علمی امام اعظم ابوحنیفه(رح)
نويسنده: مولوى رحيم الله (خاضع)
حضرت امام ابوحنیفه (رح) در سال هشتاد هجری در کوفه چشم بجهان گشود. واقعات و حوادثی قابل اندیشه که بعد از رحلت حضرت رسول (ص) در بین اصحاب کرام پیدا شد و جامعه اسلامی را متحیر و المناک ساخت و از جانب دیگر دامنه فتوحات اسلامی وسعت یافت، اندیشه ها و افکار متنوع در بین جامعه اسلامی ایجاد شد. لذا بر هر دانشمند و عالم مسلمان لازم بود که درباره واقعات، تحلیل و بررسی عمیق از نقطه نظر عقیدتی و فقهی نماید تا توانسته باشد راه درست را از نادرست، صواب را از خطا تفكيك نمايد.
• حیات علمی: امام ابوحنیفه (رح) درسال(٨٠ هـ) تولد ودرسال(١٥٠ هـ) وفات یافته، واضح است که درتاریخ بیست سال، ایام طفولت و صغارت و بعداَ مراهق و بالاخره بُلوغ در مرحله نخست به تحصیل علم پرداخته و علوم متداوله آن زمان را،علم قرائت و معانی قرانکریم وعلم حدی ، نحو وغیره را مکمل فراگرفته سپس به آموختن علم کلام پرداخته و تا حد تخصص در علم کلام مهارت و ملکه حاصل مینماید. و درباره توجُه جامعه را بخود جلب و معطوف میسازد. و بعد از تحصیل مُکفی علم کلام به آموختن علم دیگر از جمله فقه میپردازد و در حصول علم فقه بدرجه عالی و کمال میرسد. که در این موقع لازمست نخست علوم ثلاثه فقهی را اجمالاً شناخته و به سلسله آن به تفصیل شناخت هریک تا حد امکان سعی بخرج دهیم.
١- اصول فقه: معرفت افاده احوال ادله احکام از حی اجمال منوط به علم فقه است که در بح گذشته از چگونگی دلایل چهار گانه اصول فقه و احوال آن اجمالاً بحث و تذکیر بعمل آمد.
٢- عقاید: معرفت عقاید بر مبنائ ادلّه صحیحه نقلیه و عقلیه منوط به حصول علم کلام است، یعنی مربوط به تحصیل علم توحید و صفات ذات باریتعالی است. زیرا علم توحید و صفات از مباح مهم و مشهور و در واقع اشرف مقاصد علوم است، واین علم از همه بیشتر محل خلاف و نزاع است مبنی براینکه، جهت تردید و شناخت عقاید، افکار، اندیشه های باطل و مخالف و هم برای اثبات عقاید سالم و درست و حقه بدلایل موجه و براهین معقول و صحیح و قوی ضرورت است و این مربوط به علم کلام است. • الف: نام گذاری علم عقاید به علم کلام – علم کلام مبناء و اصول اصیل و جامع تمام احکام شریعت است. زیرا فواید تمام و هدایت کامل از همین علم سرچشمه میگیرد. اگر عقاید سالم نباشد همه فواید در نهایت هدر است و بیهوده. – از لحاظ قوت ادله مسمی به علم کلام شده.- نخستین تعلیم وآموزش معرفت ذات واحد لاشریک خداوند(ج) است وهمین تعلیم و آموختن به سخن و کلام صورت میگیرد. – علماء سلف مباح عقیدوی را علم کلام نام نهاده اند و یا هم در مذاکره شان می فرموده اند که کلام در چنان موضوعی عقیدوی بود. یعنی کلمه، کلام زیاد استعمال می شده.
٣- فقه: معرفت احکام عملی از ادلّه تفصیلی را علم فقه مسمی شده و ازحضرت امام ابوحنیفه (رح) روایت شده که اُو فرمود: عجب ازمردم که مرا میگویند، فتوا برای خود میدهد وحال آنکه هرگزبرای خودش فتوا نداده، بلکه به اساس آثار منقول اصدار فتوی میکند و ازعبدالله بن مبارک روایت شده که حضرت ابوحنیفه (رح) گفته است آنچه از حدیث بما برسد بالراس والعین و آنچه از اقوال صحابه (رض) برسد آنرا نیز اختیار کنیم و از گفته شان ابا نکنیم و اگر مسله از تابعین (رض) رسد از آنکه ما و ایشان برابر هستیم در استنباط مسایل و دریافت حقیقت بحث و مزاحمت کنیم. حضرت فضیل بن عیاض گفته: (اگربر ابوحنیفه (رح)حدیث آمدی متابعت آن میکرد واگر ازصحابه (رض) وقدماء تابعین (رض) اقوال میرسید نیز بمتابعت و اقتداء شان میرفت و درصورتیکه در کدام مسئله دلایلی از آیات، احادی ، اجماع و قول صحابه(رض)را نمی یافت اجتهاد مینمود و درآن مسئله اجتهادیکه نزد وی می آمد مدت زیاد با ياران و اهل علميکه باوی بودند بحث وتحقیق و تفتیش مینمودند تا حقایق روشن میشد، بعداً جواب میدادند. شریک نخعی که یکی ازمجتهدین و فقهاء برجسته عصر امام ابوحنیفه(رح) است درباره حضرت ابوحنیفه (رح) گفته است: (ابوحنیفه (رح)دائم الفکر و بسیار خاموش و کمترین جنجال بامردم بود که این خصوصیات دلایل دانش معنوی و اهتمام به امورات دینی اُو شمرده میشود. زیرا شخصی که دارای تقوی و سکوت مزید باشد برخور دار از علم کثیر است). قابل ذکراست که با وجود توجه حضرت امام ابوحنیفه(رح) و یارانش به احادیث توجه بیشتر شان در جانب علم فقه بوده و در رابطه به مسایل وارده درصورت نبودن دلیل واضح منقول در آن باره، به قیاس مبادرت مینمودند.که مبنی بر آن احادی از ایشان کمتر روایت شده و نه بدین معنی که به احادی از تمسک و استدلال نکرده اند که هرگز چنان نیست و اعتراض معترضین بی اساس است.
در روایت دیگری گفته شده که: مسایل مذهب حنفی غالباً نقل بالمعنی است، بناً ازجهـت احتیـاط درصحت روایت، احادی را کمتر روایت کرده اند و از لحاظ آنکه در باره آنعده مسایلی که حضرت ابوحنیفه (رح) و یارانش به اساس اجتهاد و رای بیشتر حکم نموده اند، مذهب احناف بنام اهل رای مسـمی شـده اسـت. وآن مجتهدینی که استدلال بیشتر به احادی نموده و به جانب قیاس ورای کمتر توجه نمـوده انـد، مسـمی بـه اصحاب حدی گردیدند ویا اینکه اصول اربعه خصوصاً به قیاس جلی بیشتر توجه کرده استحسان را نپذیرفتند و درحالیکه اصحاب رای بطور نسبی همه مجتهدین مذاهب اربعه بوده، خصوصیت به اصحاب ابوحنیفـه (رح) ندارد. وخصوصیت فقط بکثرت توجه است و درحالیکه کثرت روایت حدیث دلیل قوت و قلت روایـت حـدیث دلیل ضعف نیست. زیرا حضرت ابوهریره و بعضی از اصحاب دیگر نسبت به حضرت ابوبکر صدیق(رض) وعمر فاروق(رض) احادیث را چند برابر روایت کرده زیرا بعضی از صحابه کرام و هم مجتهدین عظام در حصه روایت حدیث زیاد احتیاط کرده اند تا نشود از ایشان آنچه که از حضرت پیغمبر(ص) نباشد پذیرفته باشـند ویـا بطـور مؤثق برای شان نرسیده و روایت از طریق اشخاص ضعیف رسیده باشد.
بحث در مورد'حیات علمی امام اعظم ابوحنیفه(رح)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید