

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !دوری رسول مقبول از تقشّف و رهبانیت
دوری رسول مقبول از تقشّف و رهبانیت
آن حضرت (ص) رهبانیت و زندگی مرتاضگونه را نمیپسندیدند. بعضی از اصحاب بر اثر تمایل طبیعی و یا متأثرشدن از راهبان مسیحی، آماده اختیار رهبانیت شدند. آنحضرت آنان را بازداشتند. بعضی دیگر بر اثر عدم توانایی مالی نمیتوانستند ازدواج کنند و تحمل این حال را هم نداشتند، لذا تصمیم گرفتند تا قطع عضو کنند. آنحضرت سخت اظهار ناخوشنودی کردند. یکی از صحابه به نام «قدامه بن مظعون» آمد و گفت: یکی از ما تصمیم گرفته تا گوشت حیوان نخورد و دیگری تصمیم گرفته تا ازدواج نکند. ایشان فرمودند: من که از این هردو استفاده میکنم. آنگاه آن هردو از تصمیم خود بازآمدند.
میان عربها صوم وصال (یعنی مدتها روزه پیاپیگرفتن) رواج داشت، صحابه این تصمیم را هم گرفتند، ولی آنحضرت به شدت منع فرمودند. حضرت عبدالله بن عمرو بینهایت زاهد و مرتاض بود، او تصمیم گرفته بود تا همیشه روزها را روزه بگیرد و شبها را با عبادت سپری کند. وقتی آنحضرت آگاه شدند، او را احضار کردند و پرسیدند آیا این خبر صحیح است. وی اظهار داشت: آری، فرمودند: جسم تو بر تو حقی دارد. چشم هم بر تو حقی دارد و همسر هم بر تو حقی دارد. در ماه سه روز روزهگرفتن کافی است. عبدالله بن عمرو گفت: من بیش از این توانایی دارم. فرمودند: دو روز درمیان. گفت: بیش از این توانایی دارم. فرمودند: یک روز در میان و همین روزه داودی و افضل الصیام است. وی گفت: از این هم بیشتر توانایی دارم. فرمودند: بهتر از این دیگر روزهای نیست.
در یک روایت مذکور است که روزهگرفتن عبدالله بن عمرو زبانزد مردم شد. آنحضرت به خانه او رفتند. او گلیمی از چرم برای آنحضرت پهن کرد، ولی ایشان بر زمین نشست و خطاب به وی گفت: آیا تو را روزۀ سه روز از ماه کفایت نمیکند. گفت: خیر، فرمودند: پنج روز در ماه. گفت: خیر، خلاصه، آنحضرت هر بار اضافه میکردند و او بر آن راضی نمیشد. بالاخره، آنحضرت فرمودند: آخرین حد آن اینست که یک روز در میان روزه گیری.
یک بار حضرت ابوهریره عرض کرد: یا رسول الله! من جوان هستم و استطاعت ازدواج را ندارم و اطمینان و آرامش هم ندارم. ایشان سکوت کردند. ابوهریره دوباره همین جمله را تکرار کرد، ایشان این بار هم سکوت فرمود. بار سوم ابوهریره تکرار کرد، آنگاه ایشان فرمودند: حکم و قانون الهی قابل تغییر نیست.
شخصی از قبیلۀ «باهله» به محضر آنحضرت آمد و سپس مرخص شد. بعد از یک سال دوباره به محضر ایشان حاضر شد. لکن در این مدت شکل و صورتش به قدری تغییر کرده بود که آنحضرت او را نشناخت. وقتی او خود را معرفی کرد، آنحضرت با تعجب از وی پرسیدند: تو آدم خوشقیافهای بودی، چرا شکل و صورتت تغییر پیدا کرده. وی گفت: از زمانی که از محضر شما رفتم مسلسل روزه گرفتم. ایشان فرمودند: چرا جان خود را در عذاب انداختهای علاوه بر روزه رمضان از هر ماه یک روز، روزهگرفتن کافی است. وی گفت: بیش از این توانایی دارم. آنحضرت یک روز دیگر اضافه کردند. وی درخواست بیش از این کرد. آنحضرت فرمودند: در هر ماه سه روز. از این هم تسلی حاصل نشد آنگاه ایشان فرمودند: ماههای حرام را روزه بگیر.
یک روز چند نفر از اصحاب صرفاً برای معلومکردن چگونگی عبادت آن حضرت نزد ازواج مطهرات آمدند. آنها فکر میکردند که آنحضرت در شب و روز جز عبادت دیگر کار و مشغولیتی ندارند. وقتی برنامه عبادت آن حضرت برای آنها توضیح داده شد، آن را مطابق با معیار خود نیافتند و گفتند: ما کجا و آنحضرت کجا. خداوند گناهان گذشته و آینده ایشان را مورد عفو قرار داده است. آنگاه یکی از آنها گفت: من تمام شب را نماز میخوانم یکی دیگر گفت: من تمام عمر را روزه میگیرم. سومی گفت: من هرگز ازدواج نمیکنم. آنحضرت سخنان آنها را میشنیدند. فرمودند: سوگند به خدا! من بیش از شما از خدا میترسم با وجود این، روزه میگیرم و افطار هم میکنم (یعنی بعضی روزها روزه میگیرم و بعضی روزها را روزه نمیگیرم) نماز میخوانم و میخوابم، ازدواج هم میکنم. هرکس بر روش من عمل نکند از گروه من خارج است.
یکی از اصحاب در یکی از غزوهها بر غاری گذر کرد که آب داشت و در اطراف آن هم گیاهانی وجود داشت. به محضر آنحضرت آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من غاری دیدهام که وسائل ضروری زندگی در آنجا هست و دلم میخواهد به آنجا بروم ترک دنیا کنم و عزلت و گوشهنشینی را اختیار کنم. آنحضرت فرمودند: من با آیین یهودیت و یا نصرانیت به جهان مبعوث نشدهام. من مذهب سهل و آسان ابراهیمی را آوردهام.
درود الله (ج)، ملائك و مؤمنان باد بر آن رسول مكرم !
بحث در مورد'دوری رسول مقبول از تقشّف و رهبانیت'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید