

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا…كتاب هاى امام ابوحنيفه(رح) و نسبت فقه اكبر به او
كتاب هاى امام ابوحنيفه(رح) و نسبت فقه اكبر به او
عليرغم اينكه امام ابوحنيفه نخستين شخصى است كه به تدوين مبانى فقه اقدام نمود و در جمع امامان اربعه اهل سنت به امام اعظم معروف است، وى در امپراطورى هاى مختلف بعنوان مذهب رسمى كاربرد داشته و در ابعاد مختلف بسط و توسعه و غنا يافته و اكثريت قابل ملاحظه مسلمانان جهان از زمره احناف شمرده ميشوند، اما رويهمرفته كتاب ها و تأليفاتى زيادى از امام بجا نمانده.
همين امر باعث شده تا كج فكرانِ ظاهر بين نسبت به ديدگاه ها و نقش او در فقه و كلام سخنان ساده لوحانه ى ابراز نمايند. حال آنكه در دوره ايكه امام زيست مى نمود، كتابت به آن صورت رونق و انكشاف نيافته بود. غالباً تدريس بشيوه شفاهى در حلقات درسى انجام مى شد. طوريكه حتىٰ زمانى هم كه امام در زندان بسر مى برد، گروه گروه مردم جهت آموزش نزد وى حضور مى يافتند. منابع مى نگارد كه بعد از امام، شاگردان وى به نوشتن و تكثير افكار و انديشه هاى وى همت گماردند.
يگانه كتاب منسوب به امام كه اكنون در دسترس است، الفقه اكبر ميباشد. دفترچه ديگر به نام (الفقه الاكبر ) به روايت ابو مطيع بلخى، شاگرد امام ابوحنيفه وجود دارد. به ظاهر آن، تأليف ابومطيع است. از اين جهت امام ذهبى در (العلو، صفحه ١٠١) در حق وى مى گويد:( صاحب الفقه الاكبر ) اين كتاب به نام (الفقه الابسط) چاپ شده تا با (الفقه الاكبر) به روايت حماد بن ابوحنيفه اشتباه گرفته نشود. برخى متأخرين مانند بياضى در اشارات المرام (صفحه ٢٨) و زبيدى در اتحاف الساده المتقين (١٤/٢) از آن به نام ( الفقه الابسط) ياد كرده اند. در آن امام ابوحنيفه به سئوالات شاگردش ابومطيع بلخى پاسخ مفصل مى دهد. برخلاف (الفقه الاكبر) به روايت حماد بن ابوحنيفه كه در عقايد اسلامى بصورت مجمل و آسان بيان شده است.
رويهمرفته دانشمندان در نسبت (الفقه الاكبر ) به امام اعظم دو گروه اند: برخى به صحت آن اذعان دارند و بعضى ديگر انكار مى كنند.
علامه شبلى نعمانى مى نويسد: (اگر چه فخرالاسلام بزدوى، عبدالعلى بحرالعلوم و ديگر شارحين، فقه اكبر را به حضرت امام نسبت داده اند، اما بمشكل ميتوان به اين امر يقين كرد. تاريخ تصنيف اين كتاب به زمانى منسوب است كه در آن زمان اين روش تحرير وجود نداشته است. در جايى از اين كتاب كلمه جوهر و عرض بكار رفته است، در صورتيكه اين كلمات فلسفى در زبان آن زمان مروج نبوده است. گرچه در زمان خليفه منصور عباسى كتابهاى فلسفه از زبان يونانى به عربى ترجمه شده بود. اما اين دوران مربوط اواخر زنده گى امام است كه امكان ندارد اين كلمات به محض ترجمه، آن قدر رواج پيدا كند كه در تصنيفات و تأليفات بطور عموم بكار رود. استفاده از كلمات فلسفى در متون مذهبى زمانى رواج يافت كه بخاطر كثرت كاربرد، جزو زبان قرار گرفت. و كلمات عمومى چاره ى جز استفاده از آن نبود و اين زمان بعد از زنده گى امام آغاز شد. اين بحث از نظر درايت بود.
از نظر اصول روايت نيز اين امر ثابت نميشود، چون در تصنيفات قرون دوم و سوم و حتىٰ چهارم، هيچگونه نام و نشانى از اين كتاب يافت نميشود. در قديمى ترين تصنيفى كه در آن ذكرى از اين كتاب به ميان آمده است، كناب الاصول فخرالاسلام بزدوى است كه متعلق به قرن پنجم هجرى است. (منبع: شرح حال امام اعظم، ١٣٤ ، ١٣٥)
شيخ محمد ابو زهره (رح) در كتاب (ابوحنيفه و آرأوه و فقهه) ميگويد:( در انتساب الفقه الاكبر به امام ابوحنيفه نزد دانشمندان سخن است…. به دليل آنكه مسائلى در فقه الاكبر ذكر شده كه در عصر ابوحنيفه و پيش از ايشان جر و بحث در آن معروف نبوده است. از مصادرى كه از معاصرين امام و كسانى كه پيش از او بودند در دسترس است، هيچكس به بيان تفاوت بين معجزه و كرامت و استدراج نپرداخته است. اين ما را مشكوك مى كند كه اين مسائل در عصر هاىى كه علما به آن پرداخته اند، به كتاب افزوده شده، يا كتاب در قرون اخير نوشته شده است كه با آراء ماتريدى ها و اشعرى ها مطابقت دارد.)
بسيارى از دانشمندان اين كتاب را جزو تأليفات امام اعظم مى دانند، ابن نديم در كتاب (الفهرست) مى گويد: امان كتابهايى به نام ( الفقه الاكبر)، ( رسالته بتَى)، (العالم و المتعلم)و ( ( الرد على القدريه ) تأليف نمود.
علامه كوثرى در (بلوغ الامانى) در سيره امام محمد بن حسن شيبانى كه از شاگردان امام بود (صفحه١٨،١٩) تأليف شده، اظهار داشته است: از جمله تأليفات امام ( الفقه الاكبر) است.
شيخ وهبى سليمان غاوجى مى نويسد: بنده نسخه ى مخطوطى از الفقه الاكبر در كتابخانه شيخ الاسلام عارف حكمت در مدينه منوره ديده ام. اين نسخه بروايت على بن احمد فارسى از نصر بن يحيىٰ از ابومقاتل از عصام بن يوسف از حماد بن ابوحنيفه مى باشد. و در ضمنِ مجموعه ى شماره (٢٢٦) قرار دارد. اين نسخه نسبت الفقه الاكبر را به امام اعظم قطعى مى نمايد.(منبع: مقدمه التعليق الميسر ،١٣)
امام عبدالقادر بغدادى در (اصول الدين) گفته است: ابوحنيفه نخستين متكلم اهل سنت از ميان فقها و اصحاب مذاهب است. زيرا او كتابى در رد قدريه نوشت و آنرا به نام (الفقه الاكبر) نامگذارى نمود.( منبع: اصول الدين ٣٠٨)
امام ابوالمظفر اسفراينى شافعى در كتاب (التبصير فى الدين،١١٤،١١٣) گفته است: كتاب ( العالم و المتعلم) كه تأليف امام ابوحنيفه مى باشد، حاوى دلايل قوى و قناعت بخش در رد ملحدين و اهل بدعت است. و كتاب (الفقه الاكبر) كه از طريق فرد ثقه با اسناد صحيح از نصر بن يحيىٰ از ابوحنيفه روايت شده و نيز آنچه را كه او در كتاب (الوصيه) براى عمرو ابن عثمان بتى نوشت، رد صريحى بر اهل بدهت بشمار مى آيد.
ابن ابوالعز حنفى آن را تأليف امام اعظم مى داند. (منبع: مقدمه شرح العقيده الطحاويه، ١١)
همچنين لكهنوى در ( الفوايد البهيه) و محمد رضا در ( المعجم المؤلفين،١٠٤،١٣) و طاش كبرى زاده در ( مفتاح السعاده،١٤٢،٢) و حاجى خليفه در ( كشف الظنون،١٢٨٧،٢) و على بن محمد بزدوى در كتاب (البزدوى كما فى كشف الاسرار، ٨،٧/١) و ابن تيميه در مجموع الفتاوىٰ، ٤٦/٥) و ابن قيم در اجتماع الجيوش،١٣٨) و ذهبى در ( المشتبه، ١٣٧/١) و اسماعيل بغدادى در (هدايه العارفين، ٤٩٥/٢) و محمود الوسى در ( غايه الامانى، ٤٤٨/١) آنرا به امام اعظم نسبت داده اند.
بنابراين نسبت اصل كتاب به امام اعظم درست است، البته تفاوت نسخه ها، بيانگر اين است كه اضافاتى در آن صورت گرفته است. احمد امين در (ضحىٰ الاسلام، ١٩٨/٢) مى گويد: اين الفقه الاكبر كه در دست ماست، نسبت استس آن به ابوحنيفه صحيح است و اضافاتى دارد.
وجه تسميه الفقه الاكبر:
نتحدث عنه'كتاب هاى امام ابوحنيفه(رح) و نسبت فقه اكبر به او'
اكتب أفكارك
شارك أفكارك حول هذا المقال معنا