

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !حضرت ابو عبيده جراح (رح)
حضرت ابو عبيده جراح (رح)
( هر امت امينى دارد، امين اين امت، ابو عبيده جراح است)محمد رسول الله
او مردى نورانى، خوش چهره و لاغر اندام بود قامتش بلند، و گونه اش لاغر بود چشم از ديدنش خوش مي شد، با يك نظر انسان با او انس ميگرفت و قلباً مرغوب او مي شد.
علاوه بر آن مردي شكسته نفس و متواضع بود، بسيار با حياء و آرام بود اما اگر مشكلي واقعمي شد براي رفع آن دليرانه قيام ميكرد. در رونق و جمال چون دم شمشير بود جديت و گذشت او از آن نمايندگي ميكرد.او امين امت محمدي عامر ابن عبدالله ابن جراح فهدي قريشي بود. كنيتش (ابو عبيده بود). عبدالله ابن عمر رضي الله عنهم او را وصف كرده ميگويد: سه (مرد) از قريشند كه چهره هاي شان از همه زيباتر و اخلاق شان بهتر و حياي شان بيشتر است. اگر حرف بزنند دروغ نميگويند و اگر با اوشان حرف بزني تكذيبت نميكنند. او شان ابوبكر صديق، عثمان ابن عفان و ابو عبيده ابن جراح اند.
ابو عبيده رضي االله عنه از مسلمانان (سابقين اولين)در اسلام بود. او يك روز بعد از ابوبكر صديق بدعوت خود او مسلمان شد. ابوبكر صديق رضي الله عنه او را و عبدالرحمن بن عوف و عثمان ابن مظعون وارقم ابن ابو ارقم را نزد نبي كريم صلي الله عليه وسلم آورد و آنان در پيشروي او عليه السلام كلمه حق را بيان كردند و، پس آنان پايه اولي بودند كه بر مبناي آن قصر بزرگ اسلام استوار گرديد. ابو عبيده رضي الله عنه چون مردي ورزيده و تجربه كار در مكه همه سختي ها و فشار هايي را كه از آغاز تا انجام بر مسلمانان وارد مي شد تحمل كرد و دردها و رنج هاي فراواني كشيد. كه پيروان هيچ ديني به آن ن سويه آزار و اذيت نشده بودند و از هر آزموني كامياب و موفق بدر آمد و خدا و رسولش را در هر موقفي تصديق كرد.
اما مشكلات ابو عبيده در روز بدر از حيث شدت و سختي بالا تر از انديشه و خيال هر متفكري بود كه در هيچ مقياسي نميگنجد. او در روز بدر باصولت و متانت خاص در بين صف ها جولان ميكرد، كه هيچ انديشه از مرگ نداشت، مشركين از او خود را رد ميكردند و دليران قريش وقتيكه او را ميديدند خود را كناره ميكردند، اما مردي از آنان (از مشركين) در هر جا سد راه او مي شد و در مقابل او مي برآمد ابوعبيده از اوخود را كناره ميكرد از رو برو شدن با او خود داري مينمود. آن مرد در مقابل او لجاجت ميكرد و ابوعبيده ازو دوري مي جست. او همه راه ها را بر ابوعبيده مي بست و مانع قتال او با مشركين مي شد. بالاخره كاسه صبرش لبريز شد با يك ضرب شمشير سرش را از تن جدا كرد كالبد بي جان او پيشرويش افتاد.
خواننده عزيز! سعي كنيد تا تخمين كرده بتوانيد كه آن كشته كي بوده باشد؟ قبلاً گفتم كه انجام چنان عمل از تجربه و انديشه هر انساني بالا است. اگر بداني كه آن مرد كشته شده عبدالله ابن جراح پدر ابوعبيده بود سرت دور ميزند و بي هوش مي شوي. ابو عبيده پدرش را نكشت بلكه شرك را در وجود او كشت، پس خداوند آياتي در شان ابوعبيده و در شان پدرش نازل فرمود:لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22،مجادله)ِِِاين كار از ابو عبيده جراح عجيب نبود، زيرا قوت ايمان او به خدا و خلوص او بدينش و صداقتش به امت محمد (صلي الله عليه وسلم) به حدي بود كه نفس هاي بزرگي از خدا آرزوي رسيدن به آن مقام را ميكرد.
محمد ابن جعفر روايت ميكند كه روزي نمايندگان نصاري نزد رسول كريم صلي الله عليه وسلم آمدند و گفتند اي ابو القاسم! مردي از اصحابت را با ما بفرست تا در مورد چيز هايي از اموال خود كه اختلاف داريم بين ما حكم كند.
رسول كريم صلي الله عليه وسلم فرمود: بيگاه بياييد تا مردي توانا و راستكار را با شما بفرستم. عمر ابن خطاب رضي الله عنه گفت: من زود تر به نماز ظهر رفتم، و هيچ امارتي را تا آنروز دوست نداشتم، جز همان امارت. آرزو داشتم كه صاحب همان صفت من باشم. وقتيكه رسول اكرم صلي الله عليه وسلم نماز ظهر را اداء كرد، بطرف راست و چپ نظر ميكرد، من خود را بلند ميكردم تا مرا ببيند، ولي او اينطرف و آنطرف ميديد تا ابو عبيده را ديد و خواستش سپس گفت: (برو با ايشان و در آنچه اختلاف دارند بر حق بين شان حكم كن!)
عمر رضي الله عنه گفت: پس آن افتخار نصيب ابو عبيده شد. ابو عبيده نه تنها امين بود بلكه براي تحقق امانت و تقويه آن سعي و تلاش ميكرد اين صفت او روزي بحقيقت پيوست كه رسول كريم صلي الله عليه وسلم گروهي از اصحاب خويش را غرض مراقبت كاروان قريش فرستاد و ابوعبيده رضي الله عنه را برايشان امير مقرر كرد، و يك انبان خرما را براي شان توشه داد، ديگر چيزي نيافت كه بر آن بيفزايد، پس ابو عبيده به هر يك از اصحاب خود روزانه يك دانه خرما ميداد، آنان خرما را مچوشيدند چنانكه طفل پستان مادر را مي مكد، بعد از آن آب مي نوشيدند. و آن در يك شبانه روز براي شان كفايت ميكرد.
در روز احد وقتيكه مسلمانان شكست خوردند، منادي مشركين صدا ميكرد كه مرا به طرف محمد صلي الله عليه وسلم رهنمايي كنيد! ابو عبيده از گروه ده گانه بود كه بدور پيغمبر اكرم عليه السلام جمع شده بودند، تا با سينه هاي خود نيزه هاي مشركين را از او دفع كنند.
وقتيكه معركه پايان يافت يكي از دندان هاي پيشروي آنحضرت شكسته بود، جبين مباركشزخم برداشته بود و در رخسار هاي مباركش دو حلقه (زره) فرو رفته بود.
ابو بكر صديق آمد كه آنرا بكشد، ابو عبيده گفت قسم ميدهمت كه اين كار را به من بگذارى. ابوبكر دور شد، ابو عبيده بيم از آن داشت اگر آن حلقه ها را با دست بكشد رسول عليه السلام اذيت خواهد شد، پس آن را با دندان گرفت و با قوت كش كرد و آنرا كشيد، اما دندان پيشرويش افتاد. سپس ديگرش را با دندان كش كرد و با كشيدن آن دندان دومش هم افتاد ابوبكر صديق گفت ابوعبيده بهترين(اهتم) است.
ابو عبيده رضي الله عنه كليه مشاهد را با رسول اكرم صلي الله عليه وسلم ديده، از وقتيكه به صحبت او مشرف شده بود تا زمان وفاتش.
در روز سقيفه عمر ابن خطاب به ابوعبيده گفت دستت را بكشا تا بتو بيعت كنم زيرا از رسول اكرم صلي الله عليه وسلم شنيدم كه ميگفت:(هر امتي را اميني است، و تو امين اين امتي!) ابو عبيده گفت من در پيش مردي كه رسول اكرم صلي االله عليه وسلم او را در نماز امام ما ساخته است، جرأت نميكنم. سپس به ابوبكر صديق بيعت صورت گرفت و ابو عبيده بهترين ناصح او در راه حق بود و بهترين مساعد او در راه خير.
سپس ابوبكر بعد از خودش حضرت فاروق اعظم را تعيين كرد، پس ابو عبيده از او اطاعت كرد و هيچ گاهي از فرمان او سر باز نميزد مگر يكبار. آيا ميدانيد كه ابو عبيده كدام امر خليفه مسلمين را رد كرد؟!
آن تمرد زماني صورت گرفت كه ابو عبيده بن جراح رضي الله عنه عساكر مسلمانان را در بلاد شام رهبري ميكرد، و اين شهر ها را يكي بعد ديگري فتح ميكرد تا اينكه سراسر ديار شام بدست او فتح شد كه در ياي فرات در شرق و آسياي صغير در شمال آن واقع بود.
درين وقت در سر زمين شام مرض (طاعون) ساري شد و چنان كشنده بود كه قبلاً مثل آن هرگز ديده نشده بود طاعون مردم را چنان درو ميكرد كه دهفان گندم را درو ميكند، عمر ديگر چاره نديد جز اينكه رساله اي به ابو عبيده بفرستد و در آن بنويسد: براي من مشكلي پيش آمده و براي حل آن شديداً بوجود تو ضرورت است، بمجرديكه مكتوبم برسد اگر شب باشد به صبح معطل نكن و اگر روز باشد به شب. فوراً سوار شو و به طرف من بشتاب. وقتيكه ابو عبيده رساله فاروق اعظم را كشود گفت:
من حاجت امير المؤمنين را دانستم، او ميخواهد كسي را نگهدارد كه (در دنيا)نميماند، سپس باو نوشت:اي امير المؤمنين تو ضرورتي كه به من داري ميدانم، من در لشكر مسلمانانم من نميخواهم از آنچه بر سر مسلمانان مى آيد، خود را نجات بدهم. من از آنان جدا نمي شوم تا كه خداوند حكمش را بر من و برايشان جاري سازد. وقتي كه نامه ام به شما برسد مرا از آمدن معاف كن و اجازه بده كه درين جا بمانم. وقتيكه عمر نامه را خواند به گريه شد و اشك چشمانش سرا زير شد، يكي از كسانيكه نزدش بودند پرسيد كه چه واقع شده، آيا ابو عبيده مرده است؟! گفت نه، اما مرگ در نزديكي او است.گمان فاروق دروغ نبود، زيرا اندكي بعد ابو عبيده رضي الله عنه به طاعون مصاب شد و در حالت نزع به عساكرش وصيت كرد من بر شما وصيتي دارم اگر آنرا بجا كنيد هميشه بخير شما است:نماز را بر پا داريد، زكات را اداء كنيد، روزه رمضان را بگيريد، صدقه بدهيد، و حج و عمره بجا آريد سفارش ها و نصايح امراي خود را بجا آريد و با ايشان غلطي نكنيد.دنيا شما را فريب ندهد، زيرا اگر انسان هزار سال زندگي كند باز هم به سرنوشت من به همين حال كه مي بينيد دچار شدني است.خداوند بر اولاد آدم مرگ را مقرر كرده آنان حتماً ميميرند. هوشيار ترين شان كسي است كه از امر ربش فرمان برداري كند و براي روز ميعاد عمل نيكانجام بدهد.و السلام عليكم و رحمة الله!
سپس بطرف معاد ابن جبل رضي الله عنه رو گشتاند و گفت اي معاذ! مردم را نماز بده. بعداً روح پاكش از قالب بر آمد و آنگاه معاذ بر خاست و گفت: اي مردم! شما بمرگ مردي داغدار شديد قسم بخداست من مردي نديده ام كه به سويه او داراي سينه فراخ و دور از غايله )حقد و كينه( باشد و نه كسي كه شايق عاقبت )آخرت( و نه ناصحتر از او به عامه مردم باشد، پس بر او رحمت بخواهيد.
بحث در مورد'حضرت ابو عبيده جراح (رح)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید