

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا…بررسى واژه هاى ( خوف و حُزن ) در قرآن
بررسى واژه هاى ( خوف و حُزن ) در قرآن
روانشناسان دو عامل (جلب منفعت) و ( دفع ضرر ) را نيروى محركه انسان در پيشبرد زنده گى معرفى نموده اند. همه ما در طول عمر و در زنده گى روزمره پيوسته دنبال اين دو هستيم. تا آنچه را به نفع ماست بدست آريم و چيزى را كه بضرر ماست از خود دفع نمائيم. بى ترديد كسب منفعت خوشى آور و مسرت بخش است و ضرر كردن، ترس آور و اندوه زا است. چه بسا كه بخاطر جلب منفعت و دفع ضرر چه كار هايى نمى كنيم: از راه خدا دور مى شويم و شخصيت خود را زيرپا مى گذاريم.
در فرهنگ قرآن بار ها از ترس و اندوه با واژه هاى خوف و حزن تذكر بعمل آمده است.
اگر از داستان حضرت آدم آغاز نمائيم. ابلیس نیز با تکیه بر همین نقطه ضعف، انسان، آدم و همسرش را فریفت و گفت: «پروردگارتان تنها به این دو دلیل شما را از این شجره نهی کرده که مَلَک نشوید و جاودانه نشويد» زيرا مَلَك شدن يعنى همان امكان و موهبتى را كه خداوند به برخى از فرشتگان عطاء نموده و جاودانگى يعنى بقاى آن نعمت كه ضررى به آن را ندارد و هميش باقيست. و همين بود كه آدم و همسرش به اميد ( مالكيت زوال ناپذير ) عهد خود با خالق شانرا شكستند و از بهشت به زمين هبوط نمودند.
…وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ. (اعراف ۲۰)
پس از هبوط از بهشت، برای آن که بنیآدم از ترس و اندوه نجات يابد، خداوند برايش توصيه نموده، گفت: «هرگاه از طرف من هدایتی برای شما آمد، کسانی که از هدایت من پیروی کنند، هیچ ترسی بر آنها نیست و اندوهی نیز نخواهند داشت»
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ. (بقره ۳۸)
سپس خداوند راه هاى رهايى از «خوف و حزن» يا (ترس و اندوه) را در قرآن در ۱۴ آیه به وضوح وعده داده است که در هشت مورد آن، از برچیده شدن بساط ترس و اندوه در بهشت با شرطهايى كه به يك هدف واحد منتهى مى شود، بشارت داده است:
ایمان و عمل صالح (اعراف۴۹)، به اضافه صلات و زکات (بقره ۲۷۷)، هدف خالص خدایی گزیدن و احسان به دیگران (بقره۱۱۲)، انفاق بی منّت (بقره ۲۶۲)، انفاق همیشگی ( بقره ۲۷۴)، عبد خالص خدا شدن (زخرف ۶۸)، از مال و جان در راه خدا گذشتن (آلعمران ۱۷۰).
علاوه بر بشارت به فقدان ترس و اندوه در آخرت، در شش آیه نیز درهمین دنیا، به زوال آن در دل مؤمنین، وعده صریح داده است تا اگر کسانی بهشت را تا هنوز تحقق نيافته تصور مى كنند. رهايى از ترس و اندوه را در دنيا که قابل درك و تجربه است و نمونههایی از آن را در زندگی مردان خدا دیده اند، بیازمایند.
اوصاف کسانی را که هیچ ترس و اندوهی در دنیا ندارند قرآن به شرح زیر ذکر کرده است، همه آنها به ایمان و عمل صالح ختم میشوند، اما به تعابیر مختلف گفته شده است:
۱- آنهایی که در دنیا، (فقط) از هدایت الهی پیروی میکنند ( نه هوای نفس و اربابان دنیایی):
بقره ۳۸- قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ
۲- مؤمنین به اسلام، یهودیان، مسیحیان و صائبان، اگر (به راستی) به خدا و آخرت ایمان داشته و کار نیکو انجام داده باشند:
مائده ۶۹- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ
۳- کسانی که به رسولان خدا ایمان بیاورند و کاری اصلاحی کنند:
انعام ۴۸- وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ.
۴- کسانی که پرواپیشه کنند و فسادی را اصلاح نمایند:
اعراف ۳۵- يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي، فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ
۵- اولیاء خدا که اهل ایمان و تقوا هستند:
یونس۶۲- أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
۶- آنهایی که اعلام کنند ربّ (صاحب اختیار) ما فقط خداست ( نه اربابان زر و زور و تزویر)، سپس بر سر حرفشان استوار بایستند:
احقاف ۱۳- إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ
خوف و حزن ( ترس و اندوه )، آزمون انسان در زندگی:
خداوند در قرآن بمؤمنان هشدار داده است که حتماً ما را با خوف (خطر جانی، جنگ، گرسنگی)، و حُزن (از دست دادن اموال و اولاد و محصولات) در زندگی میآزماید و به صابرانی بشارت داده و صلوات و رحمت بر آنها فرستاده که در برابر این مصیبتها گویند: ما از آنِ او هستیم و به سوی او بر میگردیم:
بقره ۱۵۵- وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
خوف و اندوه در مقياس اجتماعى:
قرآن وقتی میخواهد مردمان نابسامان و پراکنده «قریش» درکوچ زمستانی و تابستانی (برای تجارت) را به رمز همبستگی و «اُلفت» آشنا کند، به عبوديت رب همان خانه ى توصيه مى كند که از «جوع» (نگرانی و اندوه گرسنگی) و «خوف» (امنیت از قتل و غارت قبایل دیگر، به حرمت پاسداری از کعبه) پناهشان داده است:
لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ
در جايى ديگر از قرآن، خداوند از بُعد ديگر، برای عبرت اُمتها و شناخت تبدیلکنندگان بهشت دنیایی به جهنم جوع و خوف (گرسنگی و نا امنی)، ازشهر و تمدنی مثال زده که در «شرایط بهشتی» یعنی در «امنیت و آرامش» کامل (بی هیچ خوف و حزنی) به سر میبردند و روزی آنها به فراوانی از همه سو میرسید (فراوانی و رفاه کامل و اقتصادى شگوفان داشتند)، اما ناشکری (سوء استفاده از نعمت) کردند و در نتیجه به «جوع و خوف» (کمبود ارزاق و ناامنی) رسیدند. بوضوح مى بينيم كه در اینجا نیز همان دو عامل مطرح است:
نحل۱۱۲- وَضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ.
علما مى گويند كه شايد منظور همان قوم سبا باشد که ماجرای این ناشکری و «تبدیل بهشت به دوزخ» (هبوط) آنها را در آیات ۱۵ تا ۲۰ سوره سبا به تفصیل بیان کرده است؛ سبز و خرّمی فراگیر، رزق فراوان، شهر پاکیزه و ربّ آمرزنده، که با سیلی از ناشکری تبدیل به ویرانه خشکی از خار و خاشاک و پراکندگی و آوارگی ملت شد.
در اينجا خداوند تقصیر دوزخی کردن شرایط بهشتی دنیایی را خداوند عمدتاً به عهده رهبرانی گذاشته که ملتشان را با شرک (یا شخصیت پرستی) به ورطه نابوی کشاندند:
ابراهیم ۲۸- أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ… وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ ….
مثالهاى قرآن از كسانى كه از خوف و اندوه رهايى يافتند:
الف) پیامبران الهى
کسانی که رسالتهای خدا را به مردم میرساندند و تنها از او خشیّت داشتند و از احدی جز خدا نمیترسیدند.
احزاب ۳۹- الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللهَ وَكَفَىٰ بِاللهِ حَسِيبًا.
پیامبر اسلام را از انبوه دشمنان آشکار و پنهان او میترساندند، در قرآن آمده است که: «آیا خدا (برای حمایت) بندهاش کافی نیست که تو را از غیر او میترسانند؟
زمر۳۶- أَلَيْسَ اللهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ…
ب) قرآن از مؤمنان مخلصى در غزوه «اُحُد» نیز یاد کرده است که به رغم شکست سپاه شان و جراحاتی که برداشته بودند، در پاسخ کسانی که آنها را از تجمّع و تجهیزات دشمن و قصد حمله مجدد آنها بیم میدادند، گفتند: «خدا برای ما کافی است که بهترین تکیه کنندگان است». با همین روحیه ناشی از تحولى درونى و ايمانى بود که به نعمت و فضل خدا هیچ گزندی به آنان نرسید و این پیام ایمانی را دریافتند که: «این شیطان تنها دوستداران خود را میتواند بفریبد، از آنها نترسید، اگر مؤمن هستید فقط از من بترسید».
آلعمران۱۷۳تا ۱۷۵- الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ آل… إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
تفاوت خوف از خدا و ترس از قدرتمندان دنيايى:
قرآن از ترس و جُبن بنیاسرائیل نقل میکند که وقتی حضرت موسی به آنان گفت در سرزمین مقدسی که خدا بر شما مقرّر کرده وارد شوید و فرار نکنید، گفتند در آنجا قوم جبّاری هستند که تا درآنجایند ما هرگز وارد نمیشویم، مگر آنکه خودشان خارج شوند! در برابر این اکثریت زبون و وحشتزده، دو نفر که فقط از خدا میترسیدند، شجاعانه گفتند: از دروازه (شهر) برآنان وارد شویم، پس همین که برآنان داخل شدید، پیروز هستید! و اگر مؤمن هستید فقط به خدا باید توکل کنید.
مائده ۲۳- قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
خوف از خدا عامل زداينده ترس از جباران و زورمندان است و اين را خداوند در قرآن بارها مورد تأکید قرار داده است (از جمله: بقره ۱۵۰، آلعمران ۴۵ و ۴۶ و ۱۷۳ و ۱۷۵، مائده ۲۳، انعام ۸۰ و ۸۱، احزاب ۳۹، زمر۳۶).
ترس از خدا عامل نگرانى براى مردم :
به همان ميزانى که شخصى از ترس و اندوه (خوف و حزن) آزاد شده باشد، به همان نسبت به ترس و اندوه برای زندگی و سرنوشت دیگران دچار میشود و به اصطلاح، درد مردمی پیدا میکند و غم و غصّه دیگران را میخورد و در پى رهايى ديگران از خوف و اندوه اند. نمونه هايش رسولان الهى است.
حُزن (اندوه)- قرآن ۹ بار از دلداری خداوند به آن رسولى درباره دلسوزی و حزنی که از سرنوشت منکران داشته حکایت کرده است (آلعمران۱۷۶، مائده ۴۱، انعام۳۳، یونس۶۵، حجر۸۸، نحل۱۲۷، نمل۷۰، لقمان۲۳، یاسین۷۶).
حرص- اکثر مردم حریص دنیا و منافع شخصی هستند، اما «حرص» آن رسول نسبت به سعادت مردم بود و خداوند در وصفش به مردم یادآور شده: «رسولی از میان خودتان برای شما آمده که آنچه شما را به رنج میآورد برای او گران میآید، حریص بر(هدایت) شماست و نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است»:
توبه ۱۲۸- لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ.
نتحدث عنه'بررسى واژه هاى ( خوف و حُزن ) در قرآن'
اكتب أفكارك
شارك أفكارك حول هذا المقال معنا