دين را چه كسانى تكذيب مى كنند؟

دين را چه كسانى تكذيب مى كنند؟
  • 1400/8/30
  • گرداننده وبسايت
  • 12:31:18
اشتراک گزاری:

دين را چه كسانى تكذيب ميكنند؟


سوره ١٠٧ قرآن با يك سوال آغاز ميشود كه: ميدانيد دين را چه كسانى تكذيب ميكنند؟
بر اساس درك و فهم عاميانه ، اولين پاسخى كه در ذهن هر يك ما خطور ميكند، اينست كه قطعاً كفار، مشركين، ملحدين و يا هم منافقين و مفسدين اند كه دين را انكار و تكذيب ميكنند. اما الله ( ج ) در ادامه سوره، با ارائه پاسخ، نقاب از چهره آنهايى كه دين را تكذيب ميكنند بر ميدارد.
سوره اينگونه آغاز ميشود:
 أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ. فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ. وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ. فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ. الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ. الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ. وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ. آيا ديده‌ ى و توجه‌ كرده‌ ى به آن كسي كه دين را تكذيب مي‌كند؟ ( از نقطه نظر قواعد گرامر عربى يكذّب، فعل مضارع است و مضارع نشانگر استمرار عمل است . يعني مستمراً دین را نديده مي‌گيرد و تكذيب مي‌كند.)  دين در زبان فارسى به مفهوم اعتقاد و مذهب و تكذيب هم رد كردن ذهنى و فكرى ترجمه شده طور مثال اگر گفته ميشود كه فلان شخص اسلام را قبول ندارد، فكر ميكنيم او از نظر فكرى اسلام را قبول ندارد. البته اين هم تكذيب است. هر تكذيبى با فكر آغاز ميشود، اما منظور سوره تكذيب پيوسته و مستمر است كه در عمل ظاهر ميشود. 
تصدیق و تکذیب در قرآن بر اساس عمل مطرح شده . یعنی اگر من به زبان بگویم مسلمانم و قرآن را قبول دارم، ولی زندگی‌ام این را نشان ندهد، قرآن مرا دروغگو و تکذیب‌کننده دین می‌شمارد، چون ممکن نیست کسی چیزی را قبول کرده و پذیرفته باشد، ولی آن اعتقاد و پذیرفتن در اعمالش ظهور نکند. هر نوع باوری، ایمانی، اعتقادی که فقط ذهنی و زبانی باشد، مادام که در عمل منعكس نشود، نوعی نفاق و دورویی است. قرآن کریم، برای کسانی که در راه خدا شهید شده‌اند تعبیر خوبی به‌کار می‌برد، می‌فرماید: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ، از مؤمنان مردانی‌اند که: صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ، بر آن عهدی که با خدا بسته بودند، صداقت ورزیدند: صدقوا. نمی‌گوید راست گفتند، می‌گوید به آن عهدی که بسته بودند، عمل کردند و با عملشان صداقتشان را در عهد و پیان نشان دادند. فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ، بعضی از آنها پیمان خود را گزاردند و به شهادت رسیدند. وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ، و بعضی نیز منتظر نوبت خود برای شهادت یا جهاد در راه خدا هستند. وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا. اينها عهد خدا را با هیچ چیز دیگري عوض نکردند. پس، درباره کسی که جانش را بر سر دفاع از تعهدش فدا نموده،  می‌گوید صدقوا؛ نه اینکه راست گفته، بلکه راست کرده است؛ صداقت حرفی را که زده و پیمانی را که بسته و درستی ایمانش را عملاً نشان داده است. این تصدیق است. در مقابل، تکذیب هم همین‌طور است. اینکه آدم به زبان چیزی بگوید ، ولی كمترين عملى را که لازمه تصدیق زبانی ایمان و دین است انجام ندهد، این تکذیب دين است. در این سوره از اين چنین تکذیبی سخن گفته می‌شود. 
معنى دين چيست ؟ اینکه می‌گوییم دین اسلام یا دین مسیحیت و دین یهودیت، چندان درست نيست. چون «دین» در اصل معناي جزا و پاداش دارد، ولی از آنجا که با پایبندی به قواعد و مقرراتی است که انسان جزا و پاداش می‌گیرد، چه منفی چه مثبت، به آن مقررات هم «دین» اطلاق می‌شود. از این جهت، از قانون اساسی و قواعد و مقررات مملكتى هم می‌توان تعبیر به دین کرد. در داستان حضرت یوسف، در آن زمان كه هنوز برادران يوسف او را نشناخته بودند، می‌فرماید: مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ، يعنى در دین پادشاه مصر، ممكن نبود که يوسف بتواند بدون هيچ دليلي برادر خود بنيامين را نگه دارد، مگر با همین تدبیری که خدا به او آموخت. خوب، در اینجا «دین مَلِک» یعنی چه؟ جز قوانینی که در آن روزگار لازم الاجراء بوده است؟ پس، «دین» یعنی نظامات و قوانین که مطابق آن بتوان کسانی را مكافات و مجازات کرد. 
حال، یوم الدّین چیست؟ یوم الدین روزی است که هر کسی پاداش عملش را خواهد گرفت. پس اینکه می‌فرماید: لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ. یعنی تو نتیجة عمل خود را می‌بینی و هم من نتیجة عمل خودم را. نه اینکه دین تو برای خودت و دین من هم برای خودم.
در اینجا هم می‌گوید: أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ. آیا دیدی آن کسی را که پیوسته دین را تكذيب ميكند؟ او چه کسی است؟ فَذَلِكَ الَّذِي، این آدم، يَدُعُّ الْيَتِيمَ. يتيم را از خود می‌راند. «دَع» يعني راندن. اين آدم دست رد به سينه يتيم مي‌زند، هر کسی ذره‌ای عاطفه و احساس داشته باشد، دلش به حال طفلی که سرپرست ندارد و بی‌پناه است می‌سوزد؛ اما این آدم رحم به حال او نمی‌کند و به او اعتنا ندارد، و با این همه ادعای دین‌داری هم مي كند. حتی حاضر نیست با زبان خوش او را دلگرم کند. این سفارش قرآن است که اگر کسی از شما چیزی خواست که نداشتید، با ادب و احترام از او عذرخواهي كنيد، نه اينكه با زبان بد و زشت جواب دهيد. 
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ. آن تکذیب‌ کنندة دین، نه خودش برای طعام دادن و سیر کردن شکم گرسنگان انگیزه دارد، و نه دیگران را به اين كار خير تشويق ميكند. يَحُضُّ، تحریض یعنی تشویق دیگران به کاری مستمر. سیر کردن گرسنگان که با یک بار و دو بار تمام نمی‌شود. اگر یک شب به مسکین و فقیري غذا داديد، خوب فردایش چه مي شود؟ مقصود قرآن برنامه‌ ریزی برای رسیدگی به بینوایان و گرسنگان جامعه است. می‌فرماید تکذیب کننده دین هیچ انگیزه‌ای برای این کارها ندارد. اگر بدانيم كه در هر دقيقه چند نفر بخاطر عدم و يا سوء تغذيه در جهان ميميرند، مفهوم اين آيه را بخوبى درك ميكنيم. 
فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ. واي بر نمازگزاران! خوب، اين كسي كه دين را تكذيب مي‌كند، چه كسي است؟ نمي گويد واى بر كافران، واى  بر مشركان، واى بر بت پرستان، می‌فرماید واى  بر «مصلين». نماز كه روی آوردن به خداوند است. قرآن کریم، در همه جا، به استثنای شاید دو سه مورد، از «اقامه» نماز سخن می‌گوید. نماز اقامه کردنی است، نه خواندنی. یک بار هم در قرآن شما نمی‌بینید که گفته باشد نماز «بخوانید». «اقامة صلاة» یعنی روی آوردن به خدا. این موضوعی است که باید آن را جدی گرفت. مثلاً وقتی می‌گویند کسی به ورزش رو آورده است، یعنی ورزش جزو برنامه زندگی‌اش یا تمام زندگی‌اش شده است. «اقامة صلاة» هم به همین معنی است. یعنی نماز را به‌پامي دارد. در قرآن تعبیر «اقامه میزان» آمده است؛ یعنی عدالت و میزان را به پا دارید، نه آنکه آن را بخوانید. یا «اقامه قسط» آمده، یعنی قسط و عدالت را بر پا دارید. یا می‌فرماید: وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ یعنی در هر مسجدی، توجه خود را به‌سوی خدا كنيد. برای جهت‌ گيريها و هدف‌ گيريهايتان برنامه‌ريزي كنيد و آنها را جدي بگيريد، که اقامة نماز هم از جمله آنهاست. 
اما، در اینجا صلات نيآمده بلكه مصلين ذكر شده و با اقامه هم جمع نشده. مى فرمايد:  وای بر کسانی که روی‌کردشان به خدا، در نماز، روی‌کردی سطحی و ظاهری است و نمازشان هیچ اثری در وجودشان نگذاشته، چون اگر گذاشته بود، حداقل به یتیم توجه می‌کردند. نماز یعنی روی‌ آوردن به خدا و کسی که به خدا روی‌ آورده باشد، بدون شك خداوند را رحمان و رحیم و رئوف خواهد یافت؛ او را دارای آن همه صفات بخشنده خواهد دید: خدا وهّاب است، رزّاق است، کریم است؛ پس چطور ممکن است کسی که رو به خدا کرده، اثری از این صفات در او نباشد؟ انسان به هر ارزشی رو کند، عاشق آن می‌شود و آن ارزش در وجودش اثر می‌بخشد. مگر ممکن است که به سوی خدا رفته باشد و واقعاً به او رو آورده باشد و در قلبش آن ارزشها و صفات راه پیدا کرده باشد، ولی به یتیم بی‌اعتنایی کند و او را از خود براند؛ یا گرسنه بودن مردم اصلاًً برایش مهم نباشد. این چه نمازی است؟! پس، معلوم می‌شود که اصلاً نماز نیست، یک صلاة ظاهری و نمايشى است. وای بر اینها! قرآن راجع به صلاة واقعی می‌گوید: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ. صلاة چه مي‌كند؟ صلاة واقعي، تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ، از كارهاي زشت و ناشایست باز مي‌دارد، و یاد خدا از همة اینها بالا‌تر و مهم‌تر است. خوب، حالا اگر ببینیم مردمی نماز می‌خوانند ولی از ‌کار زشت و ناشایست پرهیز نمی‌کنند، درباره‌شان چه باید گفت؟ برای این نماز چه فایده‌ای می‌توان تصور کرد؟ 
کلمة ویل در قرآن چندین جا آمده است؛ مانند: وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ. واي بر كم فروشان! یا: وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ. واي بر آنها كه مردم را تحقير مي‌كنند و شخصيت‌ آنها را خرد مي‌كنند و مي‌شكنند! یا: وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ. واي بر خودپرستانی که نسبتهای ناروا به مردم می‌دهند! توجه کنید که این «ویل»ها در قرآن در چه مواردی آمده است. یکی هم «وای بر نمازخوانان»! 
اما اینها چه کسانی‌اند؟ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ.» آنها که از نمازشان غافل و در آن سهل‌انگارند. نمازشان سهل‌انگارانه است؛ یعنی فقط عادت و آدابی به جا می‌آورند. الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ. اینها فقط می‌خواهند صورت ظاهری را نمایش دهند؛ ریاکارند. در این سوره سخن از چنین تعارض و تفاوتى میان ظاهر و باطن ایمان است. 
پس مصلين واقعى كى ها اند؟خداوند در آيه هاى ١٩ الى ٣٤ سوره معارج بمعرفى انسان و از ميان انسانها به مصلين واقعى ايكه از صلاه اثر گرفته اند، ميپردازد و اوصاف شان را بيان ميكند.می‌فرماید: إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا. انسان «هَلُوع» آفريده شده است. «هَلوع» يعني چه؟ يعني اينکه: إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا. وقتي يك مشكلى و سختیى در زندگي به او مي‌رسد، زود خودش را مي‌بازد و جَزَع و فَزَع مي‌كند؛ می‌نالد که چراچنين اتفاقي افتاده؟ شخصیت ناپایدار و ناتوان دارد. با کمترین ناملایمی بی‌تابی می‌کند. وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا. وقتي هم که خيري به او مي‌رسد، «مَنوع» يعني مانع از خير. حتی دیگران هم اگر بخواهند خیري به كسي برسانند،مي خواهد آنها رامنصرف كند. هرگاه دنیا به او رو ‌کند، خودش را گم می‌کند، و هرگاه به او پشت ‌کند، خود را می‌بازد، يعني ثبات قدم و استواری ندارد.
إِلَّا الْمُصَلِّينَ. مگر نمازگزاران. حالا به «مصلّين» توجه كنيد. اينجا سخن از مصلّين واقعي است. اینها چه كساني‌اند؟

 

* الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ. کسانی‌ كه در صلاتشان، يعني رويكردشان به خدا، مداومت دارند و پایدارند. در جهت مقابل، در سورة «ماعون» خواندیم که: الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ. نمازگزارانى كه در نمازشان سهل‌انگار و بى توجه‌اند. * وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ. نمازگزاران حقیقی، کسانی‌اند که از اموالشان، حقوق معلوم و مشخصی کنار گذاشته شده اند؛ برای چه کسانی؟ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ. براي نيازمندان و محرومان. اما در سورة «ماعون» در باره نماز گزاراني بود كه یتیم را از خود می‌رانند و برای سیر کردن گرسنگان انگیزه اي ندارند. * وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ. آنهایی که روز پاداش و جزا را عملاً باور دارند. در سورة «ماعون» فرمود: أرأيت الّذي يكذّب بالدين. ولی در اینجا می‌فرماید يصدّقون بيوم الدّين.* وَالَّذِينَ هُم مِّنْ‌ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ. آنهایی‌که از عذاب ربّشان بیمناک‌اند. توجه کنید که اینجا هم فرموده «رب»، نه الله. یعنی باز یادآور اين حقيقت مي شود که دنیا اربابی دارد و قانون و نظاماتی در آن حكمفرماست كه از آن بیم باید داشت،  * وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ. آنهايي كه حفظ مي‌‌كنند اندام جنسي خود را؛ يعني عفیف‌اند و دامن خود را پاک نگه می‌دارند. * وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ. و آنهايي كه به‌امانتهايشان و عهدشان پای بندند.* وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ. آنها كه اگر شهادتي دادند، در شهادت شان استوارند و كتمان حقيقت نميكنند.* وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ. و سرانجام، کسانی که ارتباط با خدا «صلاة» را حفظ می‌کنند. رابطه‌شان را با خدا تنگاتنگ نگه می‌دارند. و رابطه پيوسته و مستمر با خدا دارند.این اوصاف مصلّین واقعی بود، در برابر مصلّین نمایشی که سورة «ماعون» از آنها یاد شد. كار ديگرى كه اين تكذيب كننده گان دين ميكنند اينست كه: وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ. «ماعون» ثروت عمومی و متعلق به همه است. اما این ریاکاران همه چیز را می‌خواهند به خودشان اختصاص بدهند. چیزی را که متعلق به همه مردم است و همه باید از آن نفع ببرند، انفال و ثروتهای عمومی، را از نیازمندانش دریغ می‌کنند. «ماعون» معنایی شبیه به «کوثر» دارد. «کوثر» چیزی است که دارای خیر بسیار است. قرآن در جای دیگر می‌گوید ثروت را پیش خودتان نگه ندارید، بگذارید بین مردم جریان پیدا کند، كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ . پول فقط میان ثروتمندان نباید بگردد. بلکه باید در میان همه مردم گردش داشته باشد. ثروت متعلق به همه است. مي‌گويد دارایی و ثروت چيزي است كه خدا آن را وسیله قوام زندگی شما قرار داده است: جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاما. مال و سرمايه وسيلة قوام جامعه است؛ رشد جامعه به آن وابسته است. مي‌گويد اما اينها اموال را تصاحب می‌کنند و مانع برخورداری دیگران می‌شوند.صدق الله العليّ العظيم.تكثير و رساندن اين معارف دينى به دوستان تان ، مكلفيت شرعى، همه برادران و خواهران مسلمان است.

بحث در مورد'دين را چه كسانى تكذيب مى كنند؟'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است