

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !نسبيت زمان در قرآن
نسبيت زمان در قرآن
مساله نسبیت برای اولین بار توسط آلبرت انیشتین در سال 1915 مطرح شد و قبل از انیشتین تصور بر این بود که زمان یک مساله ثابت است. انشتین برای اولين بار به روشنی اثبات کرد که زمان به سرعت و جرم جسم وابسته است.
در مساله نسبیت خاص که انیشتین در سن 25 سالگی اظهار داشت بطور خلاصه این چنین بود که در سرعت های بالا که سرعت جسم ثابت است مثلا وقتی جسمی سرعتی نزدیک به سرعت نور دارد زمان برای او کند تر سپری می شود و حجم جسم نیز کاهش می یابد ولی جرم جسم زیادتر می شود.
انشتین مثالهای جالبی را نیز آورد مثلا اگر دو برادر یکی با سرعت نور در فضا برود و برادر ديگرش در زمین بماند بعد از بازگشت برادری که با سرعت نور رفته هنوز در سن کودکی است اما برادر دیگر پیر شده و صاحب فرزند و نوه و … است!
آیات مختلفی از قرآن مفهوم نسبی بودن زمان را در خود دارند:
وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ( سوره حج، آيه ٤٧ )
همان يك روز نزد الله ( ج ) مثل هزار سال به حساب شما است.
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (4)
فرشتگان و روح به سوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است.
همچنین دانشمندان معتقد هستند که در سیاهچاله ها بعد زمان وجود ندارد و مناطقی بروی زمین خاصیت سیاهچاله ها را دارند! آیات سوره ی کهف نیز این موضوع را تایید می کنند كه در مظلب جداگانه ى به آن خواهيم پرداخت.
گذر زمان امری مطلق و ثابت نیست، بلکه سرعت یا کندی آن در شرایط گوناگون متفاوت است.
هنگامی که می گوییم موترى با سرعت 180 کیلومتر در یک جاده حرکت می کند، در حقیقت، مقدار حرکت را نسبت به اشیا و اشخاص ساکن سنجیده ایم و گرنه همین موتر، نسبت به موتر دیگر که با سرعت 100 کیلومتر در ساعت حرکت می کند، تنها 80 کیلومتر سرعت دارد. هم چنین سرعت آن نسبت به موتر سومی که سرعتش 180 کیلومتر در ساعت است، صفر خواهد بود. حال اگر سرعت آن را نسبت به هواپیمایی بسنجیم که 800 کیلومتر در ساعت حرکت می کند، سرعت آن برابر منفى 620 کیلومتر در ساعت خواهد بود.
این مقایسه ها و نسبت سنجی ها در قلمرو جهان مادّی و طبیعی است. همین مقایسه را می توان عیناً نسبت به جهان غیرمادّی ومجرّد نیز منظور داشت. آیا زمان در جهان مادّی و غیرمادّی به طور یکسان جریان دارد؟ آیا اصولاً در جهان غیرمادّی،زمان جریان دارد؟ به بیان دیگر، رابطه ی زمانی میان جهان مادّی و جهان مجرّد (مثلاً عالَم برزخ) چگونه است؟
این ها مسایلی است که دست ما به آسانی، به آسمان بلند آن نمی رسد، ولی آیاتی در این باره وجود دارد که چشم اندازهای روشنی را فراروی ما قرار می دهد. برخی از این آیات، آن هایی هستند که به مسأله ی «نسبیت زمان» اشاره دارند. یکی از آن ها همان آیه ای است که در آغاز بحث آمد:
وَیسْتَعْجِلوَنَک بِالعَذابِ ولَن یخِلفَ وَعْدَهُ وإنَّ یوماً عِندَ رَبِّکَ کَألفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ.
آنان از تو می خواهندکه در عذاب دادنشان شتاب شود؛ در حالی که خداوند هرگز از وعده ی خود تخلّف نخواهد کرد و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سال هایی است که شما می شمرید.
چنان که در این آیه می بینیم یک روز قیامت به اندازه ی هزار سال قلمداد شده است.
به راستی، اگر از ما بپرسند قیامت کی بر پا خواهد شد، چه پاسخی خواهیم داد: هزار سال دیگر؟ یک میلیون سال دیگر یا یک میلیارد سال دیگر؟
گروهی همین پرسش را از پیامبر (ص) پرسیدند:
یسْئَلونَکَ عَنِ السّاعَةِ أیانَ مُرسیها قُلْ إنّما عِلمُها عِنْدَ رَبّی لایجَلّیها لِوَقِتها إلاّهُوَ
درباره ی قیامت از تو می پرسند که کی فرا می رسد؟ بگو: «علمش تنها نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او [نمی تواند] وقت آن را آشکار سازد.»
در این آیه، تکیه بر این است که علم به زمانِ برپایی قیامت، تنها در اختیار خداوند است و بس.
آیات دیگر به همین پرسش، به گونه ی دیگری پاسخ می دهند:
إنَّهُم یرَونَهُ بعیداً وَ نَراهُ قریباً
آن ها آن روز را دور می بینند و ما آن را نزدیک می بینیم.
چرا چنین است؟ چرا مردم، قیامت را دور می بینند، ولی خداوند نزدیک می بیند؟ آیا جز این است که گذر زمان، نزد خداوند و مردم یکسان نیست؟
همین تفاوت گذر زمان (نسبیت زمانی) را در داستان اصحاب کهف به روشنی می بینیم. هنگامی که جوانان یکتا پرست در عهد دقیانوس برای برپایی دین خویش به پا خاستند و آنان را تعقیب می کردند مأموران چاره ای نیافتند جز آن که در انزوا و خلوت کوه پناه گیرند. آنان به قدرت خداوند، در خوابی بس دراز فرو رفتند و پس از سیصد و نه سال که از خواب برخاستند، یکی از آنان پرسید: چه مدّت خوابیدید؟
قالَ قائَُِل مِنهُم کَمْ لَبِثْتُم قالوا لَبِثنا یوْماً أو بَعْضَ یومٍ.
گفتند: یک روز یا بخشی از یک روز.
یک روز و بخشی از یک روز کجا و سیصد و نه سال کجا؟ به راستی، آیا زمان برای کسانی که زندگی عادی و معمولی را سپری می کردند با جوانانی که در دل غار خفته بودند، یکسان می گذشت؟
فردی را در نظر بگیریم که از نیمه ی شب (ساعت 12) تا بامداد (6 صبح) درخواب بوده است. فرد دیگری به طور هم زمان، کنار او همان مدّت را بیدار مانده است. آیا گذشت زمان در نظر این دو نفر یکسان خواهد بود یا آن که فرد بیدار، زمان را طولانی تر احساس می کند؟ آیا زمان برای دو نفر، که هر دو در خواب به سر می برند ولی یکی از آنان خواب های خوش و شیرین می بیند و دیگری که دچار کابوس و خواب های وحشتناک شده است، یکسان می گذرد؟ هرگز. علّت این تفاوت در ارزیابی ها چیست؟
اگر از ما درباره ی عمر «برزخی» اولین انسان هایی که در کره ی زمین از دنیا رفته اند بپرسند، خواهیم گفت: (مثلاً) یک میلیارد سال گذشته است. اگر همین پرسش را از خود کسانی که در عالم برزخ به سر می برند بپرسیم، چه پاسخی خواهند داد؟ این مدّت طولانی در نظر آنان،چیزی بیش از یک تا ده روز نبوده است. به این آیه توجّه کنید:
یتَخاَفتُونَ بَینَهُمْ إِن لَّبِثْتُم إلاّ عَشْراً. نَحْنُ أعْلَم ُ بِما یقولونَ إذْ یقولُ أمْثَلُهُم طَریقَةً إن لَبِثْتُمْ إلاّ یوْماً.
آنان آهسته با هم گفت و گو می کنند.[بعضی می گویند:] تنها ده شبانه روز [در عالم برزخ] توقف کردید. ما به آن چه آنان می گویند، آگاه تریم؛ هنگامی که نیکو روش ترین آنان می گوید: شما تنها یک روز درنگ کردید.
عواملی که باعث می شود زمان را کوتاه یا بلند احساس کنیم، گوناگون است، مانند: سختی یا راحتی مسیر، آگاهی یا غفلت از مسیر، خواب یا بیدار بودن و عوامل دیگر که بررسی آن ها، بحثی مستقل می طلبد.
آن چه نظریه ی نسبیت علمی بر آن تکیه و تأکید دارد، چند چیز است:
- عامل زمان
- مبدأ سنجش زمان
- تعداد سرعتِ متحرک
- مسافت پیموده شده.
در این نظریه برای محاسبه ی زمان از فرمول زیر استفاده می کنند:
در این فرمول، T زمان است (Time) که برای محاسبه ی آن، مسافت پیموده شده را بر سرعت نور تقسیم می کنند.
نکته ی قابل تأمل این است که این نظریه ، تنها به گذشت زمان در قلمرو جهان ماده (و به تعبیر قرآن، «عالم شهادت») نظر دارد. اگر در برابر انسان، جهان های فرا زمانی و فرا مکانی مطرح باشد (عالم غیب)، سرعت یا کندی گذر لحظه ها، ساعت ها، روزها، سال ها و قرن ها (و به تعبیر قرآن، «قرون و احقاب») با چه ملاک ها و معیارهایی سنجیده می شود؟ نظریه ی نسبیت، در برابر توضیح این مطلب ساکت است.
موضوع نسبيت زمان در قرآن، آنهم در ١٤٠٠ قبل كه انسانها از اين پيشرفت علمى، آگاهى نداشتند، نشانگر آنست كه فرستنده اين كتاب، ذاتيست كه نه تنها خالق زمان است بلكه خالق همه ى كائنات و قوانين حاكم در آنست.
بحث در مورد'نسبيت زمان در قرآن'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید